• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : وقتي بزرگ مي شوي
  • نظرات : 38 خصوصي ، 62 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     

    سلام و عرض ادب خدمت خواهر بزرگوارم؛

    تبريك ميگويم ميلاد مولود كعبه را خدمت شما بزرگوار.

    آبجي دلم براتون خيلي تنگ شده بود..همانطور كه مستحضريد متاسفانه غعلا لياقت همراهي دوستانم در پارسي بلاگ را ندارم...از فرصت كوتاهي كه برايم بدست آمده استفاده كردم و به وبلاگ محبوبم همسفر مهتاب سر زدم...قالب جديد وبلاگتان مباركه!!! اگه قسمت باشه يك هفته ديگه عكسستان را بروز خواهم كرد ...انشاءالله بيشتر خدمت دوستان خواهم رسيد و در صدر همه آنها بيشتر فرصت استفاده از مطالب گرانقدر خواهم داشت...

    در پناه حق موفق باشيد.


    امام محمد تقي (ع) :
    چنين مباش كه در ظاهر از دوستان خدا و در باطن از دشمنان او باشي .

    مأمون پس از شهادت امام رضا ، امام جواد را به بغداد آورد تا او را تحت كنترل خود درآورد ومدينه را كه بعنوان كانون خطروشورش علويان احساس مي شد از وجود محورخالي سازد . وقتي امام به بغداد تشريف آوردند دربار ومشاهير عصر جهت تحقير آن حضرت كه در آن زمان 10-11 سال بيش نداشت ، جلسه اي تشكيل دادند تا سئوالات حل نشده خويش را مطرح نمايند ، دراين جلسه كه از سوي مأمون تشكيل شده بود يحيي بن اكثم قاضي القصا‍‍ ه حكومت عباسي روبه امام جواد (ع) كرد وسؤال كرد : درباره شخص محرمي كه مرتكب شكارشده است چه مي فرماييد ؟

    امام درپاسخ به سؤال وي چنان حكيمانه شقوق مختلف قضيه را متذكر شدند كه يحيي عاجزانه از امام خواست تا حكم صورمختلف قضيه را بيان فرمايد .
    آن حضرت شروع به سخن فرمود :
    اين مسأله صورتهاي فراواني دارد ، آيا درخارج حرم بود ه يا درداخل ، از حرمت اين كار اطلاع داشته يانه ، عمدا كشته يا سهوا ، بنده بود ، يا آزاد ، صغير بود ، ياكبير ، بار اول بوده يا باردوم ، صيد پرنده بود ، يا غير پرنده ، كوچك بوده يا بزرگ ، كشنده ازكار خود پشيمان شد يا قصد تكرار آن را دارد ، درشب صيد كرده بود ياروز، احرام اواحرام عمره بود يا احرام حج ؟
    پس از بيان مفصل امام در رابطه با شكار محرم ، حضرت روبه حاضران نمود سؤالي مطرح كردند كه همگان از پاسخ بدان فروماندند وامام به مسأله مذكور نيز پاسخ فرمود .
    درباره شهادت حضرت امام جواد (ع) روايتهاي گوناگوني وجود دارد ، اما آنچه از تفحص متون روايي برمي آيد اين است كه آن حضرت به دست همسرش ام الفضل دختر مأمون وبه نيرنگ وفرمان معتصم عباسي مسموم گشت وبه شهاد ت رسيد .
    مرحوم علامه محمدحسن مظفر آورده است كه خليفه علما را گرد مي آورد تا با آن حضرت مناظره نمايند به اين گمان كه دراولغزشي بيابد وازمقام ومنزلت اوبكاهد .
    يك بار نامه هايي راجعل كرد كه مردم را به بيعت آن حضرت فرامي خواند تا بهانه اي براي هتك حرمت امامت باشد ، اما اين توطئه ها عاقبتي جزافزوني مرتبت امام علي (ع) درپي نداشت ازاينرو كينه وخشم معتصم افزوني گرفت ، يك بار اورا به زندان افكند وزماني كه تصميم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد وهمسر آن حضرت دختر مأمون را وادار كرد تا حضرت را بازهر به شهادت برساند ، پس از شهادت حضرت شيعيان اطراف خانه او اجتماع كردند وچون معتصم درصددبود كه آنان را از تشييع پيكر آن حضرت بازدارد ، با شمشيرهاي آخته براي پايداري تا پاي مرگ هم پيمان شدند .(7

    درحديث علي بن جعفر عموي امام رضا (ع) هم اين مشكل ترسيم شده وامامت امام جواد (ع) اثبات گرديده است .خصوصا با توجه به اينكه علي بن جعفر ، معاصر برادرش امام موسي بن جعفر (ع) وبرادرش امام رضا وامام جواد (ع) بود … ازايشان نقل شده كه گفت :

    خداوند ابوالحسن امام رضا راياري نمود وقتي كه برادر وعمويش به اوستم كردند وحديثي رانقل مي كند تامي رسد به اينجا كه مي گويد :پس من بلند شدم ودست امام جواد (ع) فرزند امام رضا (ع) را گرفتم وگفتم ، پيش خدا شهادت مي دهم كه توامام من باشي .
    اين حديث وسند محكم وامثال آنها كه تعداد آنها هم زياد است ، اهميت فراوان دارد واضطرابي را كه درمورد مساله امامت بعد از امام روشن مي سازد . مخصوصا با توجه به اينكه امام درسنين كودكي بود وخداوند هم تا اواخرسالهاي عمر امام رضا (ع) به ايشان فرزندي عطانكرده ، همين باعث پريشاني عده اي پيروان اهل بيت (ع) درمورد جانشيني امام رضا (ع) گرديده بود ، لذا درهرمناسبتي كه امام هشتم (ع) راملاقات مي كردند ازايشان درموردجانشيني پرسش مي نمودند وامام هم به آنها اطمينان مي داد كه جانشين اوفرزندش است . بالاخره خداوند آن فرزند را به اوعطا نمود ، وقتي كه امام جواد (ع) متولد شد ، طبعا سؤالات بسياري جهت شناختن جانشين اوبه سويش سرازير شد كه آيا محمد جواد (ع) كه كودك است امام وجانشين خواهد بود ؟ اگر چنين باشد او چگونه سختي وبارامامت را با آن سن وسال كم به دوش مي كشد ؟امام رضا (ع) هم تأكيد مي كرد كه امام پس از خودش فرزندش محمد جواد (ع) است واوست كه شايسته اين مقام است
    جواد الائمه ؛ اسوه كرامت
    حضرت امام محمد تقي ، عليه السلام ، درماه مبارك رجب سال 195هجري بدنيا آمد ودرماه ذيعقده سال 220 در25 سالگي به شهادت رسيد .
    زندگي آن حضرت اگر چه براثرشقاوت ظالمانه روزگار ، ديري نپائيد ، اما درآن مقطع زمان ، روشني بخش روح وجان شيعيان بود .
    قرن دوم وسوم هجري برهه اي حساس وپرتلاطم درتاريخ شيعه است . شيعيان پس از روزگاري دشوار درمسير پرتلاطم جريانهاي فكري وعقيدتي قرارداشتند ودربرابر هجوم ظالمانه دشمنان پايداري مي كردند . از آنجا كه اراده الهي برآن بود كه رشته امامت رسيد ، حضرت امام جواد (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش ، حضرت امام رضا درخرد سالي ، درسن هفت سالگي زمام قافله امت را بدست گرفت وبه امامت رسيد .حضرت امام جواد (ع) نخستين امام شيعه است كه در خردسالي به امامت رسيد . اين مساله براثر طعن مخالفان وتوطئه ظالمان مايه حيرت وسرگرداني برخي از شيعيان بود . آنانكه از دسترسي به ساحت حضرت امام محروم بودند، باگونه اي تنش واضطراب فكري مواجه شدند ، اما براثر خود گرايي شيعه وايمان ژرف به مفهوم سترگ امامت اندك اندك از حجم ابرهاي تيره ترديد وتزلزل كاسته شد .(1

    زمينه سازي براي امامت حضرت جواد (ع) ، ظاهرا از زمان امام صادق آغاز شده بود ، ابوبصير از اصحاب امام صادق مي گويد :برآن حضرت وارد شدم درحالي كه پسر پنج ساله اي دست مرا گرفته بود ، سپس امام فرمود : چگونه خواهيد بود زماني كه همانند اين پسر حجت خدا برشما گردد. (2)

    امام رضا (ع) نيزگاه شيعيان را به اين مساله مهم توجه مي داده است ، از ابونصر بزنطي نقل شده است كه ، من وصفوان بن يميني برامام رضا (ع) وارد شديم – درحالي كه ابوجعفر (امام جواد (ع) كه سه سال سن داشت ايستاده بود ، ماعرض كرديم فدايت گرديدم ، اگر پناه برخدا اتفاقي بيفتد ، بعد از شما چه كسي امام است ؟
    حضرت فرمود : همين پسرم وبادست به ابوجعفر (ع) اشاره كرد ، ماعرض كرديم با اينكه اودراين سن وسال است ؟
    حضرت فرمود : آري ! درهمين سن وسال خداي تبارك وتعالي به حضرت عيسي (ع) كه دوساله بود ، احتجاج فرمود . (3)
    اينكه كودكي خردسال رهبري امت را عهده دارشود ، نخستين بار درمورد امام جواد (ع) تحقق يافت ، سن كم آن حضرت حتي عده اي از شيعيان را درباره مسئله امامت به ترديد انداخته بود به گونه اي كه گاه سؤال مي كردند تا زمانيكه ايشان به سن امامت برسند ، چه كسي امام شيعه خواهد بود ؟ وخواص شيعه پاسخ مي دادند ، اگربنا به فرموده ائمه اطهار حضرت جواد امام وپيشواست سن كم اومسئله اي نيست واو باوجود سن كم شايستگي اداره امور مسلمين را دارد .
    به هر حال مراجعات مكرر به ايشان وپاسخ بدون تأمل آن حضرت به سؤالات ، عظمت ومقام علمي ايشان را برهمگان ثابت نمود.
    سلام عليکم
    ميلاد با برکت امام جواد (ع) را تبريک عرض مي نماييم
    وبلاگ بسيار خوب و با محتوي داريد
    به ما هم سر بزنيد و از نظرات سازنده خود ما را هم بهره مند سازيد
    در ايام اعتکاف ما را از دعاي خيرتان به بهره نگذاريد
    التماس دعا
    يا علي

    عاليه مخصوصا آهنگتون خيلي چسبيد

    موفق باشي

    سلام بر خواهر گراميم

    انشاءالله كه در اين ايام دوستانتون رو از دعاي خير فراموش نفرماييد.

    يا علي

    قلب سليم(1)

    سلام :

    با آرزوي موفقيت و شادي و سلامتي

    سلام.
    وبلاگ پر محتواي شما را متأسفانه تازه مي بينم.
    ان شاءالله كه از قلم خوبتان بتونين امام زمانتون را ياري كنين.
    در سايه سار حضرتش موفق باشين.

    با سلام . وبلاگ جالبي داريد . در صورتي كه مي خواهيد وبلاگ شما در وبلاگ معرفي وبلاگ تبليغ رايگان شود به اين وبلاگ سري بزنيد .

    التماس دعا

    سلام دوست عزيز

    وبلاگ قشنگي داري

    خوشحال مي شم به منم سري بزني

    اسمانت پر ستاره باد

    همه ما که خود را شخصي بالغ مي شماريم، اين احساس را از روي تجربه مي شناسيم. گاهي ما نيز دلمان مي خواهد همه چيز را رها کنيم، مجبور به تصميم گيري در باره مساله اي نباشيم، به موجودي بانک فکر نکنيم، و مسئول خريد خانه و خالي کردن زباله ها نباشيم. اين تصور وسوسه انگيزي است که مقام "بزرگسال" را با تشکر پس دهيم، سوار دو چرخه شويم و بگوييم:"مشکلاتتان را خودتان حل کنيد! من به بازي مي روم!" بالغ بودن سخت و طاقت فرساست. اما رها کردن هم ممکن نيست و بازگشت به کودکي تنها مي تواند در رويا اتفاق بيافتد. متاسفانه؟ نه، حتي اگر عقب نشيني ممکن نيز بود راه حل درستي نبود.اگر ما خود را خسته و مجبور به تحمل کردن بار زياد و بدون انگيزه احساس مي کنيم ، دليلش تنها انجام وظايف بزرگسالي نيست، هر چند که شايد در ديد اول اينطور به نظر بيايد. مشکل خيلي بيش از اين است: ما با بزرگ بودن مشکل داريم، چون هنوز بزرگ نشده ايم! و طبيعي است که احساس کنيم همه چيز برايمان زياد است، چون هنوز توانايي رويارويي با ملزمات زندگي بزرگسالانه را پيدا نکرده ايم، کاملا بدون ارتباط به اينکه ۲۰، ۳۰ ، ۴۰ يا ۵۰ ساله باشيم. خيلي ممنون که سرزديد، به روزم و بازم منتظر حضورتون،من هميشه آماده ي تبادل لينک هستم،موفق باشيد ان شاءالله... التماس دعا يا علي
       1   2   3   4   5      >