مأمون پس از شهادت امام رضا ، امام جواد را به بغداد آورد تا او را تحت كنترل خود درآورد ومدينه را كه بعنوان كانون خطروشورش علويان احساس مي شد از وجود محورخالي سازد . وقتي امام به بغداد تشريف آوردند دربار ومشاهير عصر جهت تحقير آن حضرت كه در آن زمان 10-11 سال بيش نداشت ، جلسه اي تشكيل دادند تا سئوالات حل نشده خويش را مطرح نمايند ، دراين جلسه كه از سوي مأمون تشكيل شده بود يحيي بن اكثم قاضي القصا ه حكومت عباسي روبه امام جواد (ع) كرد وسؤال كرد : درباره شخص محرمي كه مرتكب شكارشده است چه مي فرماييد ؟
امام درپاسخ به سؤال وي چنان حكيمانه شقوق مختلف قضيه را متذكر شدند كه يحيي عاجزانه از امام خواست تا حكم صورمختلف قضيه را بيان فرمايد .
آن حضرت شروع به سخن فرمود :
اين مسأله صورتهاي فراواني دارد ، آيا درخارج حرم بود ه يا درداخل ، از حرمت اين كار اطلاع داشته يانه ، عمدا كشته يا سهوا ، بنده بود ، يا آزاد ، صغير بود ، ياكبير ، بار اول بوده يا باردوم ، صيد پرنده بود ، يا غير پرنده ، كوچك بوده يا بزرگ ، كشنده ازكار خود پشيمان شد يا قصد تكرار آن را دارد ، درشب صيد كرده بود ياروز، احرام اواحرام عمره بود يا احرام حج ؟
پس از بيان مفصل امام در رابطه با شكار محرم ، حضرت روبه حاضران نمود سؤالي مطرح كردند كه همگان از پاسخ بدان فروماندند وامام به مسأله مذكور نيز پاسخ فرمود .
درباره شهادت حضرت امام جواد (ع) روايتهاي گوناگوني وجود دارد ، اما آنچه از تفحص متون روايي برمي آيد اين است كه آن حضرت به دست همسرش ام الفضل دختر مأمون وبه نيرنگ وفرمان معتصم عباسي مسموم گشت وبه شهاد ت رسيد .
مرحوم علامه محمدحسن مظفر آورده است كه خليفه علما را گرد مي آورد تا با آن حضرت مناظره نمايند به اين گمان كه دراولغزشي بيابد وازمقام ومنزلت اوبكاهد .
يك بار نامه هايي راجعل كرد كه مردم را به بيعت آن حضرت فرامي خواند تا بهانه اي براي هتك حرمت امامت باشد ، اما اين توطئه ها عاقبتي جزافزوني مرتبت امام علي (ع) درپي نداشت ازاينرو كينه وخشم معتصم افزوني گرفت ، يك بار اورا به زندان افكند وزماني كه تصميم به قتل آن حضرت گرفت او را از زندان آزاد كرد وهمسر آن حضرت دختر مأمون را وادار كرد تا حضرت را بازهر به شهادت برساند ، پس از شهادت حضرت شيعيان اطراف خانه او اجتماع كردند وچون معتصم درصددبود كه آنان را از تشييع پيكر آن حضرت بازدارد ، با شمشيرهاي آخته براي پايداري تا پاي مرگ هم پيمان شدند .(7