• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : سلام مولاي من
  • نظرات : 25 خصوصي ، 240 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    16      
     

    فرجام دنيا

    «عِبادَ اللّهِ إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مِنَ الدُّنْيا عَلى حَذَر فَإِنَّ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ عَلى أَحَد أَوْ بَقِىَ عَلَيْها لَكانَتِ الأَنْبِياءُ أَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَ أَوْلى بِالرِّضا وَ أَرْضى بِالْقَضاءِ غَيْرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْيا لِلْفَناءِ فَجَديُدها بال وَ نَعيمُها مُضْمَحِلٌّ وَ سُرُورُها مُكَفْهِرٌ وَ الْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِّ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»:
    بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود و يا يك فرد براى هميشه در دنيا بماند، پيامبران براى بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودى آنان بهتر و چنين حكمى خوش آيندتر بود، ولى هرگز! زيرا خداوند دنيا را براى فانى شدن خلق نموده كه تازه هايش كهنه و نعمت هايش زايل خواهد شد و سرور و شادىاش به غم و اندوه مبدّل خواهد گرديد، منزلى پست و خانه اى موقّت است، پس براى آخرت خود توشه اى برگيريد.
    و بهترين توشه آخرت تقواست، از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد.

    فرجام دنيا

    «عِبادَ اللّهِ إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مِنَ الدُّنْيا عَلى حَذَر فَإِنَّ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ عَلى أَحَد أَوْ بَقِىَ عَلَيْها لَكانَتِ الأَنْبِياءُ أَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَ أَوْلى بِالرِّضا وَ أَرْضى بِالْقَضاءِ غَيْرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْيا لِلْفَناءِ فَجَديُدها بال وَ نَعيمُها مُضْمَحِلٌّ وَ سُرُورُها مُكَفْهِرٌ وَ الْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِّ التَّقْوى وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»:
    بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود و يا يك فرد براى هميشه در دنيا بماند، پيامبران براى بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودى آنان بهتر و چنين حكمى خوش آيندتر بود، ولى هرگز! زيرا خداوند دنيا را براى فانى شدن خلق نموده كه تازه هايش كهنه و نعمت هايش زايل خواهد شد و سرور و شادىاش به غم و اندوه مبدّل خواهد گرديد، منزلى پست و خانه اى موقّت است، پس براى آخرت خود توشه اى برگيريد.
    و بهترين توشه آخرت تقواست، از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد.

    انديشه پايان كار


    «فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلى وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًافَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْكَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّيْفِ فِى اللّهِ أَفْضَلُعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ يا آلَ أَحْمَدَفَإِنّى أَرانى عَنكُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »
    حضرت در مسير حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگى دنيا گرچه نفيس و پربهاست،ولى پاداش خدا در جهان ديگر بالاتر و پربهاتر است.


    و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترك نمودن آن است،پس نبايد مرد براى آن بخل ورزد.
    و اگر روزى هاى بندگان، تقسيم و مقدَّر شده است،پس كمىِ حرصِ مرد در كسب، زيباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفريده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما اى خاندان پيامبر،كه من به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.

    مرگ، پديده گريبانگير

    «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنى إِلى أَسْلافى إِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلى يُوسُفَ.»:

    قبل از حركت از مكّه به سوى عراق در ميان جمعى از بنىهاشم فرمود:مرگ گردنگير فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق ديدن گذشتگانم هستم، مانند اشتياقى كه يعقوب به ديدن يوسف داشت.

    جاودانگى در مرگ با عزّت

    «لَيْسَ الْمَوْتُ فى سَبيلِ الْعِزِّ إِلاّ حَياةً خالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذى لا حَياةَ مَعَهُ.»:
    مرگ در راه عزّت جز زندگى جاويد، و زندگى با ذلّت جز مرگ بي حيات نيست.

    هيهات كه زير بار ذلّت روم!

    «أَلا إِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىَّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِيَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ.»:
    آگاه باشيد كه فرومايه، فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهىِ شمشير و ذلّت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلّت برويم، زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما ذلّت را بپذيريم دريغ دارند، دامنهاى پاك مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمىدارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كريمان و نيك منشان مقدّم بداريم.

    انديشه پايان كار


    «فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلى وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًافَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْكَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّيْفِ فِى اللّهِ أَفْضَلُعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ يا آلَ أَحْمَدَفَإِنّى أَرانى عَنكُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »
    حضرت در مسير حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگى دنيا گرچه نفيس و پربهاست،ولى پاداش خدا در جهان ديگر بالاتر و پربهاتر است.


    و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترك نمودن آن است،پس نبايد مرد براى آن بخل ورزد.
    و اگر روزى هاى بندگان، تقسيم و مقدَّر شده است،پس كمىِ حرصِ مرد در كسب، زيباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفريده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما اى خاندان پيامبر،كه من به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.

    مرگ، پديده گريبانگير

    «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنى إِلى أَسْلافى إِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلى يُوسُفَ.»:

    قبل از حركت از مكّه به سوى عراق در ميان جمعى از بنىهاشم فرمود:مرگ گردنگير فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق ديدن گذشتگانم هستم، مانند اشتياقى كه يعقوب به ديدن يوسف داشت.

    جاودانگى در مرگ با عزّت

    «لَيْسَ الْمَوْتُ فى سَبيلِ الْعِزِّ إِلاّ حَياةً خالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذى لا حَياةَ مَعَهُ.»:
    مرگ در راه عزّت جز زندگى جاويد، و زندگى با ذلّت جز مرگ بي حيات نيست.

    هيهات كه زير بار ذلّت روم!

    «أَلا إِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىَّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِيَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ.»:
    آگاه باشيد كه فرومايه، فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهىِ شمشير و ذلّت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلّت برويم، زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما ذلّت را بپذيريم دريغ دارند، دامنهاى پاك مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمىدارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كريمان و نيك منشان مقدّم بداريم.

    انديشه پايان كار


    «فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلى وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًافَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْكَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّيْفِ فِى اللّهِ أَفْضَلُعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ يا آلَ أَحْمَدَفَإِنّى أَرانى عَنكُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »
    حضرت در مسير حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگى دنيا گرچه نفيس و پربهاست،ولى پاداش خدا در جهان ديگر بالاتر و پربهاتر است.


    و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترك نمودن آن است،پس نبايد مرد براى آن بخل ورزد.
    و اگر روزى هاى بندگان، تقسيم و مقدَّر شده است،پس كمىِ حرصِ مرد در كسب، زيباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفريده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما اى خاندان پيامبر،كه من به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.

    مرگ، پديده گريبانگير

    «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلى جيدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنى إِلى أَسْلافى إِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلى يُوسُفَ.»:

    قبل از حركت از مكّه به سوى عراق در ميان جمعى از بنىهاشم فرمود:مرگ گردنگير فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق ديدن گذشتگانم هستم، مانند اشتياقى كه يعقوب به ديدن يوسف داشت.

    جاودانگى در مرگ با عزّت

    «لَيْسَ الْمَوْتُ فى سَبيلِ الْعِزِّ إِلاّ حَياةً خالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذى لا حَياةَ مَعَهُ.»:
    مرگ در راه عزّت جز زندگى جاويد، و زندگى با ذلّت جز مرگ بي حيات نيست.

    هيهات كه زير بار ذلّت روم!

    «أَلا إِنَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىَّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِيَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ.»:
    آگاه باشيد كه فرومايه، فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهىِ شمشير و ذلّت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلّت برويم، زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما ذلّت را بپذيريم دريغ دارند، دامنهاى پاك مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمىدارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كريمان و نيك منشان مقدّم بداريم.

    پرتوى از سيره و سيماى سالار شهيدان(عليه السلام)

    ميلاد با بركت حضرت ابى عبداللّه الحسين(عليه السلام)، دومين فرزند امام على و فاطمه زهرا(عليهما السلام) بنا بر مشهور، روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه بوده است.


    پس از ولادت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نام وى را «حسين» گذاشت، آن گاه او را بوسيد و گريست و فرمود: تو را مصيبتى عظيم در پيش است، خداوندا! كشنده او را لعنت كن! آن حضرت به مصباح الهدى و سفينة النّجاة و سيّد الشّهداء و ابوعبداللّه معروف است.


    مسعودى مىنويسد: امام حسين(عليه السلام) مدّت هفت سال با رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)بود و در اين مدّت، آن حضرت خود متصدّى غذا دادن و علم و ادب آموختن به امام حسين(عليه السلام)بود.


    شدّت علاقه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به حسين(عليه السلام) به قدرى بود كه كوچكترين ناراحتى او را نمىتوانست تحمّل كند.


    روزى پيامبر از در خانه فاطمه(عليها السلام) مىگذشت، صداى گريه حسين را شنيد، وارد خانه شد و به دخترش فرمود: مگر نمىدانى كه گريه حسين در من چقدر مؤثّر است، آن گاه طفل را بوسيد و گفت:«خداوندا! من اين كودك را دوست دارم تو نيز او را دوست بدار.»حديث معروف «حُسَيْنٌ مِنّى وَ أَنـَا مِنْ حُسَيْن، أَحَبَّ اللّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً، حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الاَْسْباطِ.»
    ; يعنى: «حسين از من است و من از حسينم، خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست مىدارد، حسين سبطى از اسباط است.» موردِ قبول شيعه و سنّى است.


    حسين بن على(عليه السلام) مدّتِ شش سالِ دوران كودكىاش را با پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)سپرى كرد و پس از رحلت آن بزرگوار، مدّت سى سال در كنار پدرش على(عليه السلام) به سر برد و در همه حوادث پرتلاطم دوران آن حضرت حضورى پرتلاش داشت.


    پس از شهادت اميرمؤمنان(عليه السلام) ده سال تمام همراه و همگام با برادر عزيزش امام حسن(عليه السلام)زندگى كرد و پس از شهادت برادر در سال 50 هجرى، به مدّت ده سال، به ارزيابى حوادث زمان پرداخت و بارها به معاويه پرخاش كرد و پس از مرگ او در برابر حكومت يزيد، شجاعانه ايستادگى و از بيعت با او خوددارى كرد، تا اين كه در محرّم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و ياران باوفايش، در سرزمين كربلا به شهادت رسيد.


    حسين بن على(عليه السلام) نمونه كامل يك انسان برجسته و متشخّص بود و نام حسين در اذهان، همراه با شجاعت و ظلم ستيزى و جوش و خروش بر ضدّ هر گونه ستم و تبعيض است.
    در دوران پنج سال حكومت پدر با او همكارى مىكرد و در پى چاره مىگشت كه پيش از آن كه امّت، نَفَسِ واپسين را برآورد، نفحه حياتى در او بدمد و در تاريخ طرحى نو دراندازد.
    سال شصتم به پايان نرسيده بود، امام حسين(عليه السلام) ديد كه مردم در مقابل برادرش امام حسن(عليه السلام) از نفس افتاده و هرچه از باقيمانده مكتب در ميانشان بوده از آنها دور گرديده و توده مردم، خود را در گلوى گشاد بنىاميّه انداخته اند.


    امام احساس كرد كه براى به حركت درآوردن امّت، ديگر خطابه و سخنرانى حماسى كافى نيست، بلكه بايد اراده شكست خورده امّت را به پذيرفتن فداكارى وادارد و آنان را بر ضدّ باطل بشوراند تا زمينه تحقّقِ حقّ را فراهم سازد و در اين راه، با فداكارى منحصر به فرد خود، براى حال و آينده معيارى ارزشمند و ثابت بر جاى نهاد.

    قال رسول الله :حسين مني و انا من حسين

    حسين از من است ومن از حسين

    پرتوى از سيره و سيماى سالار شهيدان(عليه السلام)

    ميلاد با بركت حضرت ابى عبداللّه الحسين(عليه السلام)، دومين فرزند امام على و فاطمه زهرا(عليهما السلام) بنا بر مشهور، روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدينه بوده است.


    پس از ولادت، پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نام وى را «حسين» گذاشت، آن گاه او را بوسيد و گريست و فرمود: تو را مصيبتى عظيم در پيش است، خداوندا! كشنده او را لعنت كن! آن حضرت به مصباح الهدى و سفينة النّجاة و سيّد الشّهداء و ابوعبداللّه معروف است.


    مسعودى مىنويسد: امام حسين(عليه السلام) مدّت هفت سال با رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)بود و در اين مدّت، آن حضرت خود متصدّى غذا دادن و علم و ادب آموختن به امام حسين(عليه السلام)بود.


    شدّت علاقه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به حسين(عليه السلام) به قدرى بود كه كوچكترين ناراحتى او را نمىتوانست تحمّل كند.


    روزى پيامبر از در خانه فاطمه(عليها السلام) مىگذشت، صداى گريه حسين را شنيد، وارد خانه شد و به دخترش فرمود: مگر نمىدانى كه گريه حسين در من چقدر مؤثّر است، آن گاه طفل را بوسيد و گفت:«خداوندا! من اين كودك را دوست دارم تو نيز او را دوست بدار.»حديث معروف «حُسَيْنٌ مِنّى وَ أَنـَا مِنْ حُسَيْن، أَحَبَّ اللّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً، حُسَيْنٌ سِبْطٌ مِنَ الاَْسْباطِ.»
    ; يعنى: «حسين از من است و من از حسينم، خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست مىدارد، حسين سبطى از اسباط است.» موردِ قبول شيعه و سنّى است.


    حسين بن على(عليه السلام) مدّتِ شش سالِ دوران كودكىاش را با پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)سپرى كرد و پس از رحلت آن بزرگوار، مدّت سى سال در كنار پدرش على(عليه السلام) به سر برد و در همه حوادث پرتلاطم دوران آن حضرت حضورى پرتلاش داشت.


    پس از شهادت اميرمؤمنان(عليه السلام) ده سال تمام همراه و همگام با برادر عزيزش امام حسن(عليه السلام)زندگى كرد و پس از شهادت برادر در سال 50 هجرى، به مدّت ده سال، به ارزيابى حوادث زمان پرداخت و بارها به معاويه پرخاش كرد و پس از مرگ او در برابر حكومت يزيد، شجاعانه ايستادگى و از بيعت با او خوددارى كرد، تا اين كه در محرّم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و ياران باوفايش، در سرزمين كربلا به شهادت رسيد.


    حسين بن على(عليه السلام) نمونه كامل يك انسان برجسته و متشخّص بود و نام حسين در اذهان، همراه با شجاعت و ظلم ستيزى و جوش و خروش بر ضدّ هر گونه ستم و تبعيض است.
    در دوران پنج سال حكومت پدر با او همكارى مىكرد و در پى چاره مىگشت كه پيش از آن كه امّت، نَفَسِ واپسين را برآورد، نفحه حياتى در او بدمد و در تاريخ طرحى نو دراندازد.
    سال شصتم به پايان نرسيده بود، امام حسين(عليه السلام) ديد كه مردم در مقابل برادرش امام حسن(عليه السلام) از نفس افتاده و هرچه از باقيمانده مكتب در ميانشان بوده از آنها دور گرديده و توده مردم، خود را در گلوى گشاد بنىاميّه انداخته اند.


    امام احساس كرد كه براى به حركت درآوردن امّت، ديگر خطابه و سخنرانى حماسى كافى نيست، بلكه بايد اراده شكست خورده امّت را به پذيرفتن فداكارى وادارد و آنان را بر ضدّ باطل بشوراند تا زمينه تحقّقِ حقّ را فراهم سازد و در اين راه، با فداكارى منحصر به فرد خود، براى حال و آينده معيارى ارزشمند و ثابت بر جاى نهاد.

    سلام خدمت شما خواهر گرامي و تبريك به مناسبت حلول ماه مبارك شعبان و اعياد بزرگ اين ماه...اميد وارم همواره از رهروان واقعي امام حسين و برادر بزرگوارش حضرت بوالفضل و نيز فرزند عزيزش امام سجاد باشيد و در انتظار قائم آل محمد زندگي پرشورتان را سپري نماييد......
    التماس دعا !
     <    <<    16