• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : سلام مولاي من
  • نظرات : 25 خصوصي ، 240 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام وعرض ادب خواهر بزرگوارم.
    سبکبالان خراميدند و رفتند
    مرا بيچاره ناميدند و رفتند
    سواران لحظه اي تمکين تکردند
    ترحم بر من مسکين نکردند
    سواران از سر نعشم گذشتند
    فغانها کردند و برنگشتند
    اسير و زخمي و بي دست و پا من
    رفيقان اين چه سودا بود با من؟
    رفيقان رسم همدردي کجا رفت؟
    جوانمردان جوانمردي کجا رفت؟
    مرا اين پشت مگذاريد بي پا
    گناهم چيست پايم بود در خواب
    اگر دير آمدم مجروح بودم
    اسير غبض و بسط روح بودم
    در باغ شهادت را نبنديد
    يه ما بيچارگان زانسو نخنديد
    رفيقانم دعا کردند و رفتند
    مرا زخمي رها کردند و رفتند
    رها کردند در زندان بمانم
    دعا کردند سرگردان بمانم
    شهادت نردبان آسمان بود
    شهادت آسمان را نردبان بود
    چرا برداشتند اين نردبان را؟
    چرا بستند راه آسمان را؟
    مرا پايي به دست نردبان بود
    مرا دستي به بام آسمان بود
    شهيد تو بالا رفته اي من در زمينم
    برادر رو سياهم شرمگينم