سلام وعرض ادب خواهر بزرگوارم.سبکبالان خراميدند و رفتند مرا بيچاره ناميدند و رفتندسواران لحظه اي تمکين تکردندترحم بر من مسکين نکردندسواران از سر نعشم گذشتندفغانها کردند و برنگشتنداسير و زخمي و بي دست و پا منرفيقان اين چه سودا بود با من؟رفيقان رسم همدردي کجا رفت؟جوانمردان جوانمردي کجا رفت؟مرا اين پشت مگذاريد بي پاگناهم چيست پايم بود در خواباگر دير آمدم مجروح بودماسير غبض و بسط روح بودمدر باغ شهادت را نبنديديه ما بيچارگان زانسو نخنديدرفيقانم دعا کردند و رفتند مرا زخمي رها کردند و رفتندرها کردند در زندان بمانمدعا کردند سرگردان بمانمشهادت نردبان آسمان بودشهادت آسمان را نردبان بودچرا برداشتند اين نردبان را؟چرا بستند راه آسمان را؟مرا پايي به دست نردبان بودمرا دستي به بام آسمان بودشهيد تو بالا رفته اي من در زمينمبرادر رو سياهم شرمگينم