به پيش باز تو مي آيم..
با دلي شكسته و تنها.
ميايم. تا در روز آدينه تو.
دري به سمت اينه ها باز كنم.
براي تماشايت..
امشب هزار بار تو را باز ميخوانم.
تو را كه صبح روشن فرداي .
و روح ابي دريا.
با زمزمه هاي سبز
تا پنچره ها را به روي باور بيدارت.
در ادينه اي چون فردا.
باز كنم.
فاصله ها را بشكن.
اي غزال. همه عزل هاي دل..
كه من فاصلهء شهر شب را؟
تا فردا به اميد ديدار تو
خواهم شكست..؟
بدرود