• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ميلاديه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 175 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام و عرض ادب

    اميدوارم از مراسم پرشور و نوراعتكاف استفاده كافي رابرده باسيد 0

    حضرت امتحان مي كنند

    روزي حضرت تشريف آورده بودند به حجره سيد عبدالكريم درحالي كه اومشغول كفاشي بود 0 پس ازدقايقي حضرت فرمودند : « سيدعبدالكريم ، كفش من نيازبه تعميردارد ، برايم پينه مي زني ؟ »

    سيدعبدالكريم عرض كرد : آقاجان ، به صاحب اين كفش كه مشغول تعمير آن هستم قول داده ام كفش رابيرايش حاضركنم ، اگرشماامرمي فرمائيد ، آن راكناربگذارم وكفش شمارا تعمير كنم 0

    حضرت چيزي نفرمودند و سيد مشغول كارش شد 0 پس ازدقايقي مجدداً آن حضرت فرمودند : « سيدعبدالكريم !كفش من نيازبه تعميردارد برايم پينه مي زني ؟ »

    سيد عبدالكريم كفشي راكه مشغول پينه زدن بود كنارگذاشت بلندشدودستانش رادوركمر حضرت حلقه زد وبه مزاح گفت : اگريكبار ديگربفرمائيد : ‹‹ كفش مراپينه مي زني ؟ ›› دادوفريادمي كنم كه آي مردم آن امام زماني كه دنبالش مي گرديد ، پيش من است ، بياييد زيارتش كنيد ! حضرت لبخند زدند وفرمودند : « خواستيم امتحانت كنيم تامعلوم شود نسبت به قولي كه داده ايس چقدرمقيدهستي 0»

    مجله خورشيد مكه ، شماره 6