وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
ميلاديه
نظرات :
33
خصوصي ،
175
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يه منتظر
آنان اين هرج و مرج را امرى طبيعى تصور مىكردند و هيچ كدام از آنان به لزوم چنين دگرگونى هم نمىانديشيدند،و اگر كسى هم در آن باره فكرى مىكرد هيچ وسيلهاى براى عملى ساختن آن در اختيار نداشت.
اما تودههاى ديگر عرب در يمن،سوريه و عراق زير سلطه قواى بيگانه بودند وهيچگونه حق حاكميتى نداشتند.و از جمله ضرورتها آزاد سازى آنها از دستحاكمان و متحد ساختن آنان،با ديگر تودههاى عربى-صرف نظر از هر نوع گرايش دينى-بود.و ليكن در آنجا كسى كه به اين ضرورت تحقق بخشد و برابر مشروعيت اين حق قيام كند،وجود نداشت.
براستى كه عنايتخداوندى بر اين تعلق گرفته بود كه تودههاى عرب و جمعيتهاى ديگرى را كه داراى اهميتى بودند،از هرج و مرج اجتماعى،اخلاقى و سياسى و مهمتر از آنان هرج و مرج دينى،نجات بخشد،پس خداوند محمد را به عنوان خاتم پيامبران و رهبر جهانيان فرستاد.خداوند خواسته بود كه نقطه آغاز اين حركت در ميان امت عربى باشد.شايد آن امت نيازمندتر از همه امتها به آن تحول بوده استشايد هم شايستهترين امتها براى حمل بار رسالتبه جانب ديگران بوده است در صورتى كه خود نيز به نور آن رسالت هدايت مىشد.
رسالت و نيروى مخالف آن
پيامبر اراده ابلاغ رسالت و تاسيس دولتى را فرمود در حالى كه نيروهاى مشترك عربى از بتپرست و اهل كتاب تمام كوشش خود را به كار بردند و همه توان خود را صرف كردند،تا آن حضرت را از رسيدن به هدف خود باز دارند،آنان به او اعلان جنگى دادند كه هيچ اميد صلح در آن نمىرفت و به هيچ وجه امكان رسيدن به آن هدف والا-جز با پذيرش رودر رويى نيروهاى فساد و مشرك و روبرو شدن با آنان در ميدانهاى جنگ و وارد كردن شكست مهلك بدانها-ممكن نبود.البته محمد (ص) اين حق را داشت تا نيروهاى مخالف را شكست دهد، بخصوص كه او مىخواست دولتى از نوع جديد در تاريخ انسانيتبپا كند.او مىخواست آن دولت را بر پايههايى استوار سازد كه هيچ كس پيش از او فكرش را نكرده بود.او مىخواستحكومت اين دولت همچون ساير حكومتهايى باشد كه جهان بشرى پيش از آن شناخته بود،يعنى نيرويى تسليم كننده افراد ملت تا بر آنان سيادت و حكومت كند و با آنان به خود كامكى رفتاركند.و خود را بالاتر از آنان ببيند.او تنها حكومت مردم بر مردم را مىخواست (حكومت در اسلام از آن خدا و كسانى است كه خداوند به او اجازه حكومتبه مردم را داده باشد (م) ) ،حكومتى كه حاكم و محكوم در آن برابر بلكه برادر باشند،و در آن زورمند به سبب توانايش مورد توجه قرار نگيرد و ناتوان براى ناتوانيش مظلوم واقع نشود.پيامبر (ص) حكومتى مىخواهد تا مردم را به آفريدگار جهان متوجه سازد،مردم آن را حاكم واقعى خود بدانند،از قوانين آن پيروى كنند و در سايه آن به سعادت برسند.