وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
ميلاديه
نظرات :
33
خصوصي ،
175
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يه منتظر
البته مشركان شبانه روز آن حضرت را زير نظر خود داشتند.خانههاى مكه به شكلى بود كه كسى نمىتوانست در آنها مخفى شود.پيامبر اين انتظار را داشت كه افراد همپيمان در آن شب خانهاش را محاصره كنند و هر گاه بستر را خالى از او ببينند خواهند دانست كه او بيرون رفته است تا خود را نجات دهد وسر راه را بر او مىگيرند.لازم است كه بستر پيامبر پر باشد تا به ماندنش در خانه اطمينان كنند.اما كسى كه در آن شب بستر پيامبر را پر مىكند،بايد آماده مرگ باشد زيرا هجوم بر او قطعى خواهد بود چه كسى در شب هلاكت،در بستر پيامبر (ص) خواهد خوابيد،بجز كسى كه وعده يارى داده است؟
پيامبر على بن ابى طالب را از آن تصميم آگاه ساخت و او را مامور كرد تا در بسترش بخوابد على (ع) نه تنها عذرى نياورد،و لحظهاى ترديد نكرد،بلكه هيچ فكرى نسبتبه سرانجام آن كار به خود راه نداد.بلكه او تنها درباره يك چيز انديشيد:سرانجام پيامبر (ص) .پس،گفت آيا شما سالم مىمانيد يا رسول خدا؟و موقعى كه پيامبر خدا جواب مثبتبه او داد،به حال سجده روى زمين افتاد در حالى كه خدا را براى سلامتى پيامبرش شكر مىگزارد.پيامبر خدا او را به كار مهم ديگرى نيز مامور ساخت،و آن اداى امانتهايى بود كه مردم مكه نزد پيامبر (ص) گذارده بودند.
محدثان روايت مىكنند كه پيامبر على را به انجام مساله مهم سومى نيز مامور كرد كه در آن شب قبل از خروجش از مكه در انجام آن كار همراه و ياور او باشد:حاكم به سند صحيحى روايت كرده است كه على فرمود:پيامبر او را (شب خوابيدن بر فراش) به كعبه برد تا بتبزرگ قريش را بشكند.پيامبر (ص) روى دو شانه على بالا رفت تا بالاى بام كعبه رود و ليكن او در على ضعفى مشاهده كرد پس از روى شانههاى او پايين آمد و به وى دستور داد تا روى شانههاى آن حضرت بالا رود،و او رفت.پيامبر چنان او را بلند كرد كه على تصور كرد كه اگر بخواهد به آسمان برسد مىرسد.على بالاى بام كعبه رفت و بتبزرگ را كه از مس بود و به وسيله چند ميخ ميخكوب شده بود از جا كند.هنگامى كه على به بت دستيافت پيامبر به او گفت:بكوبش!پس به زمين كوبيد و آن را شكستسپس فرود آمد (1) .