وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
ميلاديه
نظرات :
33
خصوصي ،
175
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يه منتظر
«نزديكترين خويشانت را بيم ده،و براى كسانى كه از مؤمنان پيرو تو شدند،فروتن باش،و اگر از تو نافرمانى كردند،پس بگو من از عملى كه انجام مىدهيد بيزارم» (1) .
پس،نزديكترين خويشاوندانش-به هر حال-اگر چه دعوت او را اجابت نكنند،كم آزارتر از ديگران خواهند بود.چه بسا كه در ميان آنان فردى نيرومند با اخلاصىفراوان،آماده براى فداكارى پيدا شود،وزير او گردد و به همراه او با سختيها روبرو شود و سپرى باشد كه او را از خطرهاى بسيار نگهدارد و در سازمان دادن يك امت و دولتياور او شود.
هنگامى كه اين آيه نازل شد،رسول خدا فرزندان عبد المطلب را-كه آن روز چهل يا سى نفر بودند-به وليمهاى كه در آن كمى نمك و مقدارى شير بود،دعوت كرد،پس از آن اندك، خوردند و آشاميدند تا سير و سيراب شدند.هنگامى كه فرصتسخن گفتن فرا رسيد،پيامبر خدا (ص) شروع به سخن كرد و فرمود:«اى فرزندان عبد المطلب!به خدا سوگند كه من جوانى از عرب سراغ ندارم كه براى خاندانش بهتر از آنچه من براى شما آوردهام،آورده باشد. براستى كه من خير دنيا و آخرت براى شما آوردهام.
پروردگارم مرا مامور ساخته است تا شما را به سوى او دعوت كنم،پس كدام يك از شما مرا بر اين امر معاونت مىكند تا برادر،وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟پس همه آن قوم خوددارى كردند به جز على بن ابى طالب (آن روز سيزده ساله بود) كه گفت:اى پيامبر خدا! من ياور تو خواهم بود.
دوباره پيامبر دعوتش را بر آنها تكرار كرد،آنان خوددارى كردند ولى على سخن نخستين خود را تكرار كرد.
سپس پيامبر،بازوى على را گرفت.در حالى كه روى سخنش با حاضران بود فرمود:«اين برادر، وصى و جانشين من در ميان شماست،پس گوش به فرمان او،و مطيع او باشيد».پس آن عده برخاستند و در حالى كه مىخنديدند،به ابو طالب گفتند:تو را امر كرد كه دستور پسرت را بشنوى و مطيع او باشى (2) .
امام احمد بن حنبل در مسند خود از على روايت كرده است كه موقع نزول اين آيه،پيامبر (ص) از فرزندان عبد المطلب سؤال كرد:كيست كه از طرف من،دين و تعهدهايم را به عهده گيرد تا با من در بهشتباشد و جانشينم در بين خاندانم گردد؟پس كسى از آنان به او پاسخ نداد جز على كه به او گفت:من! (3)