• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ميلاديه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 175 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    کعبه را صفا دادي، با رُخ اهورايي

    دل ز دلبران بردي، اي خداي زيبايي

    کعبه عاشقِ رويت، دل پريشِ گيسويت

    اين چنين ز دستش شد، رشته شکيبايي

    جلوه اهورا ديد، ناگهان بغل بگشود

    دل ز دست صبرش شد، زان همه فريبايي

    اي عجب که دريا را، چون صدف به جان پرورد

    تا سه شب محاقي شد، تا سه روز رويايي

    بي‌کران نمي‌گنجد، در بسيط تنگ گل

    آسمان نمي‌ماند، در حصار تنهايي

    تا ز طور سينين شد، جلوه‌گر جمال تو

    سينه‌هاي عاشق شد، همچو طور سينايي

    عاشقانه مي‌چرخد، تا ابد به دور تو

    زهره از سر مستي، مشتري ز شيدايي

    قبله گاه رندان شد، طرّه چليپايي

    از جمال زيبايت، همچو حيرتستان شد

    مردم همه مردم، پيش چشم گيرايي

    دل گِلي مجسم شد، تو! پرنده‌اش کردي

    جان به گل تو بخشيدي، با دم مسيحايي

    با دو بيتي سرخي، از غم تو مي‌مويم

    در شب نزول تو، اي تمام تنهايي

    ذوالفقار حکمت را، از غلاف خود برکش

    سر ز جهل ما افکن، اي خداي دانايي

    شام روز آدينه، رجعت ار ز نو سازي

    ذره را کني خورشيد، قطره را تو دريايي