تنهايي
بيابان در تنهايي خود غرق است و نگاه منتظرش بر رهگذريست كه ناداني به او جرأت داده است تا بر سنگفرش صبورانه قدم بگذارد خانه در تنهايي خود غرق است و حضور ره نوردي را مي نگرد كه گامهايش لحظه اي سكوت سنگين خانه را شكسته است آسمان در تنهايي خود غرق است و گذار پرنده اي را مي خواهد كه بال افشان آغوش فروبسته او را بگشايد و من در تنهايي خودم غرقم و به روزي مي انديشم كه ديگر نباشم (پيمان آزاد)
اما نه من تنها نيستم سکوت