سلام خدمت شما خواهر گرامي....من داستان حديث ديگري از عشق را يك بار بيشتر نفرستاده ام! نميدونم چرا سه تا اومده و هر تا هم ناقص!!!!! آخر داستانو اينجا ميگم كه مرد به دختر ميگه عيبي نداره با من ازدواج نكن! ولي تو دلش ميگه تو رو خدا مواظب چشمهاي من باش.
موفق باشيد.