من گفتم آنچه گفتم در حالى كه مىدانم يارى نكردن وجودتان را فراگرفته و بىوفائى همچون لباسى بر قلبهاى شما پوشيده شده است. ولى اين سخنان بخاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آههائى بود كه براى خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستى تكيهگاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصهى سينهام است كه ديگر نتوانستم آن را مخفى كنم و براى اتمام حجت بود. پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل (13) آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالى كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوانهايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقى است. به غضب خداى جبار و ننگ ابدى علامتگذارى شده، و پيوسته به آتش الهى روشن است. آتشى كه بر قلبها اثر مىگذارد و در عمودهاى كشيده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام مىدهيد نزد خداوند محفوظ است و به زودى كسانى كه ستم كردند مىفهمند به كجا مىروند.