• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شناخت خشم
  • نظرات : 48 خصوصي ، 112 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    FROGS
    قورباغه ها

    Once upon a time there was a bunch of tiny frogs.... who
    arranged a running competition.

    روزي از روزها گروهي از قورباغه هي کوچيک تصميم گرفتند که با
    هم مسابقه ي دو بدند.
    The goal was to reach the top of a very high tower.
    هدف مسابقه رسيدن به نوک يک برج خيلي بلند بود.
    A big crowd had gathered around the tower to see the
    race and cheer on the contestants....

    جمعيت زيادي براي ديدن مسابقه و تشويق قورباغه ها جمع شده بودند...
    The race began....
    و مسابقه شروع شد....
    Honestly,no one in crowd really believed that the tiny
    frogs would reach the top of the tower.
    راستش, کسي توي جمعيت باور نداشت که قورباغه هاي به اين کوچيکي
    بتوانند به نوک برج برسند.
    You heard statements such as:
    شما مي تونستيد جمله هايي مثل اينها را بشنويد:
    "Oh, WAY too difficult!!"
    "اوه,عجب کار مشکلي!!"
    "They will NEVER make it to the top."
    "اونها هيچ وقت به نوک برج نمي رسند."
    or:
    يا:
    "Not a chance that they will succeed. The tower is too
    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });