نشانم را گفتم
نشانم را فرياد زدم
نامه هاي بي نشاني ام را بخوان
آتش بزن
و بدست باد بسپار
باد خاكسترش را به كرانه هاي دور دست خواهد برد
در كرانه هاي دور دست
بي نشانترين پرنده تنهاست
تنها و با تنهايي خويش نجوا ميكند
آخر بال پروازش را شكستند
نبودي كه ببيني ...
نخواستي كه بداني ...
ديگر هيچ با اين بال شكسته
تواني براي پرواز نمانده است ..
.ديگر هيچ ....