از ديروز نا حالا هرچي تلاش كرده ام تا اين پارسي بلاگ يه جورائي درست و حسابي باز بشه نميشه!قراره چند عكس از دكتر شريعتي به مناسبت سالگردش تو وبلاگ بذارم! نميدونم شما چه جوري آپديت كردين؟!!!!!!!
اينم مطلبي راجب دكتر :
بازجوي ساواك مينشيند روبروي دكترشريعتي ، يا بهتر بگويم دكتر را خسته و تكيده مينشانند در محضر بازجو. او بارها و بارها بازجوئي پس داد اما بازجو كماكان اصرار دارد كه شريعتي بالاخره اعتراف كند كه وقتي دستگير شده اسلحه همراه داشته است.
بازجوئي شروع ميشود و قصه دوباره از سر گرفته ميشود ... شريعتي خسته سرانجام اعتراف ميكند كه در زمان دستگيري اسمحه حمل ميكرده. بازجو لبخند ميزند ، خستگي لابد امان متهمي كه پيش روي او نشسته ، بريده است.
بازجو : همكاري به سود خودته! پس گفتي اسلحه داشتي؟
شريعتي : بله!
بازجو : چند تا؟
شريعتي : فكر كنم سه چهار تا!
بازجو : خيلي جالبه ! چي بودند؟
شريعتي : همشون يه جور بودند!
بازجو : خب! چي بودند؟
شريعتي : بيك !