اين پيكر نشسته به خون جان زينب است
جان جهان و مهر فروزان زينب است
سرخي ِ خون شفق گون قتلگاه
در شام تار، شمع شبستان زينب است
اين مصحف فتاده به زير سم ستور
فرزند پاك فاطمه ، قرآن زينب است
با كِلك نيزه ، آنچه به جسمش نوشت خصم
شرح ملال و رنج فراوان زينب است
دست بريده اي كه ربودند خاتمش
دست خدا و مُهر سليمان زينب است
زيباترين ترنّم قرآن ، فراز ني
گلبانگ باغبان گلستان زينب است
پژمرده غنچهاي كه يزيدش زند به چوب
دُرّ ثمين و لعل دُر افشان زينب است
آيد برون ز پرده ، چو آن مير كاروان
«عِلوي» شفاي سينه ي سوزان زينب است |