ز نگاه تا بدامن اشکها ز دل چکيده
چه کسي حديث او را ز زبان او شنيده
او که تشنه لب به صحرا به خداي خود رضا بود
جنگ ظالمان نگه کن تن او به خون کشيده
رهبر و پدر هم او بود شده "کربلا" مزارش
و دو دست ظالمانه به دو طفل او رسيده
تا کجا توان شنيدن اين حديث غم فزا را
واي او ز ظلم دشمن چه کشيده و چه ديده
اين حديث کربلا را نتوان زياد بردن
که نفس به قلب عاشق ز شنيدنش بريده
و کنون به تکيه ء او همه ناله هاي عشق است
نورمهر او به قلب همه عاشقان دميده
ز نگاه تا بدامن اشکها ز دل چکيده
چه کسي حديث او را ز زبان او شنيده؟!
از:ف.شيدا