• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : آفتاب در حجاب
  • نظرات : 168 خصوصي ، 172 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اگر دروغ رنگ داشت
    هر روز،شايد
    ده ها رنگين کمان
    در دهان ما نطفه ميبست
    و بيرنگي کمياب ترين چيزها بود

    اگر عشق، ارتفاع داشت
    من زمين را در زير پاي خود داشتم
    و تو هيچگاه عزم صعود نميکردي
    آنگاه شايد پرچم کهربايي مرا در قله ها
    به تمسخر ميگرفتي

    اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
    عاشقان سکوت شب را ويران ميکردند

    اگر براستي خواستن توانستن بود
    محال نبود،وصال
    و عاشقان که هميشه خواهانند
    هميشه ميتوانستند تنها نباشند

    اگر گناه وزن داشت
    هيچ کس را توان آن نبود که گامي بردارد
    تو از کوله بار سنگين خويش ناله ميکردي
    و شايد من، کمر شکسته ترين بودم

    اگر غرور نبود
    چشمهاي مان به جاي لبها سخن نميگفتند
    و ما کلام دوستت دارم را
    در ميان نگاه هاي گهگاه مان جستجو نميکرديم

    اگر ديوار نبود
    نزديک تر بوديم،
    همه وسعت دنيا يک خانه ميشد
    و تمام محتواي يک سفره
    سهم همه بود
    و هيچکس در پشت هيچ ناکجايي پنهان نميشد

    اگر ساعتها نبودند
    آزاد تر بوديم،
    با اولين خميازه به خواب ميرفتيم
    و هر عادت مکرر را
    در ميان بيست و چهار زندان حبس نميکرديم

    اگر خواب حقيقت داشت
    هميشه با تو در کنار آن ساحل سبز
    لبريز از ناباوري بودم
    هيچ رنجي بدون گنج نبود
    اما گنجها شايد، بدون رنج بودند

    اگر همه ثروت داشتند
    دلها سکه را بيش از خدا نمي پرستيدند
    و يکنفر در کنار خيابان خواب گندم نميديديد
    تا ديگري از سر جوانمردي
    بي ارزشترين سکه اش را نثار او کند
    اما بي گمان صفا و سادگي ميمرد،
    اگر همه ثروت داشتند