• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : آفتاب در حجاب
  • نظرات : 168 خصوصي ، 172 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ( بنام تو اي آرام جان )


    شوخ شيرين مشرب من كيستي


    اي سخن گو از لب من كيستي


    قصه ي مطلوب مي گويي بگو


    نكته ي مرغوب مي گويي بگو


    رهروان زين باده مستي ها كنند


    خود پرستان حق پرستي ها كنند



    قلم توانايي نوشتن از عظمت و نام مقدس زينب را ندارد


    اين قامت خميده و اين موي سپيد از كيست ؟


    چه كسي باور ميكند كه تو زينبي ؟!


    چگونه ممكن است ان عقيله . ان دُردانه و عزيز كرده ي قوم و قبيله اكنون ساكن خرابه ي شام شده باشد و .....


    ناگهان به گوش خواهر طنين صداي دلنشن برادر بود كه اورا وصيت ميكرد:


    جان خواهر در غمم زاري مكن


    با صدا بهرم عزاداري مكن


    معجر از سر ، پرده از رخ وا مكن


    افتاب و ماه را رسوا مكن


    هر چه باشد تو علي را دختري


    ماده شيرا ، كي كم از شير نري


    با حسيني لب هر انچه گفت راز


    شه به گوش زينبي بشنيد باز


    گوش عشقا زبان خواهد ز عشق


    فهم عشقا بيان خواهد ز عشق


    با زبان ديگري نا آواز نيست


    گوش ديگر محرم اين راز نيست ....



    بدين جا كه رسيد قلم بنا نافرماني گذاشت و ديگر هيچ ننوشت


    امان از دل زينب ..... امان از دل زينب


    البته حق هم چنين است . مصيبت ال الله چنان جانسوز است كه من از اينكه خواستم چيزي بنويسم از خودم خجالت كشيدم

    عزت زياد .... التماس دعا

    يا علي مدد