.............................چه گمان کرده اي يزيد ؟ !اين که راه هاي زمين و آفاق آسمان را بر ما بستي و ما را بسان اسيران به اين سو و آن سو راندي ، گمان مي کني که نشانگر ِ خواري ِ ما نزد ِ خدا و عزت و بزرگي ِ تو نزد ِ اوست ؟
کبر ورزيدي ، گردن فرازي کردي و به خود باليدي و شادمان گشتي از اين که دنيا به تو روي آورده ، کارها بر وفق ِ مرادت شده و ملک ِ ما وحکومت ِ ما به سيطره ات در آمده است ؟ !
کجا با اين شتاب ؟!
آهسته تر يزيد !