وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
شناخت مكتب عاشورا و مكتب حسيني
نظرات :
23
خصوصي ،
123
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهدي
عموي من از همان سالها بسيار متمول بود و دو پسر دارد كه هميشه در ناز و نعمت و در راه رفت و برگشت به اروپا بودند. هر وقت به خانه آنها ميرفتيم با تفاخر و تكبر با ما سخن ميگفتند. شايد در طول ماه چندين پارتي با دوستان و آشنايان هم كيش داشتند و از هيچ چيزي دريغ نميكردند. يكي از سالها پدرم آنها را به مراسم عزاداري دعوت كرد و آنها نيز پذيرفتند . پس از عزاداري و صرف شام پسر عموي من بهم گفت: اين كار شما اسراف است !!!! شما بايد بهجاي اين ريخت و پاشها به فقرا كمك مالي كنيد !!! ميدانيد چقدر گرسنه و نيازمند در اين مملكت ما ريخته است !!!! .... فكر كنم نقل داستان تا همينجا كافي باشد. التماس دعا