به کجا ميروند. پله هاي دوستي؟من از اين پله هاي سنگي محو.مات و مبهوت ميروم بالا.؟به کجا ميرسم؟به چراغ شکفته انگور.به سمائي ميان بغه اي دور.به دعاي که ميشود اغاز.به صداي غريبي از يک سازتو سراسر پاکي را از دستهاي خود جاري کن.؟تا انديشه هاي کهکشان بي غبار شود.؟و شب به ستاره سلام گويد.
رهگذر تو که دلت .مثل اب و ائينه شفاف است؟رهگذر.
در مسيرت سلام مرا به نيلوفرهاي ابي و باغ گل برسان.و نيز به درياي پهناور مهرباني ها.
که از ابي نام دوست.
دوست سرشار است.
سرشار دوستي باشي و مهرباني.
زنده و شاداب و همينجور خستگي ناپذير و تندرست باشي
كمترين شما صمد
يا حق.