• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : غديرخم
  • نظرات : 31 خصوصي ، 187 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اي علي نام تو و داغ تو را در سينه دارم


    من به لوح سينه درد آشنا ، نقش تو كندم


    هر دم آهنگ علي برخيزد از ناي وجودم


    اي يلي بشنو نواي عشق را از بند بندم


    ***


    رزم را يكتا سواري ، فتح را تنها اميدي


    هان! توئي شير خدا سر حلقه شمشير زن ها


    عدل را نيكو پناهي ، رحم را تنها نشاني


    هان! توئي يار يتيمان ، ياور بيت الحزن ها


    ***


    هر چه خواندم از علي سرمايه توحيد من شد


    من به نور شاه مردان يافتم راه خدا را


    مكتب پيغمبران را او معلم بود و من هم


    در جمال پاك او ديدم جمال انبيا را


    ***


    هيچگه در آفرينش بي علي سيري نكردم


    من به نور صبحگاهي ديده ام نور علي را


    از خدا هرگز ندانستم جدا او را كه ديدم


    روز و شب در گردش چرخ زمان دست ولي را


    ***


    داستان پهلوانان را بسي خواندم وليكن


    زورمندان را نباشد رسم و راه مهرباني


    جز علي شير خدا كس را ندانم كز سر مهر


    اشك ريزد بر يتيمان در شكوه پهلواني


    ***


    روزها شير خدا بود و دل مردم نوازش


    شام ها اندوه مردم بود و چشم اشكبارش


    $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });