• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : درس زندگي
  • نظرات : 41 خصوصي ، 392 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    (طوفان حادثات )....
    اين سوز سينه شمع شبستان نداشته است
    وين موج گريه .سيل خروشان نداشته است
    اگر ز روزگار پريشان ما نبود
    هر دل که روزگار پريشان نداشته است
    از نوشخند گرم تو .آفاق تازه گشت
    صبح بهار اين لب خندان نداشته است
    ما را دلي بود که ار طوفان حادثات
    چون موج .يک نفس سر و سامان نداشته است
    سر بر نکرد پاک نهادي ز جيب خاک
    گيتي سري سزاي گريبان نداشته است
    جز خون دل ز خون فلک نيست بهره اي
    اين تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است
    دريا دلان ز فتنه ايام فارغند
    درياي بيکران غم طوفان نداشته است
    آزار ما به مور ضعيفي نمي رسد
    داريم دولتي که سليمان نداشته است
    غافل مشو ز گوهر اشک رهي که چرخ
    اين سيمگون ستاره به دامان نداشته است


    (رهي معيري )....
    ..