( بنام تو اي ارام جان )
************************
نام من عشق است
مي شناسيدم ؟
زخمي ام زخمي سرا پا ،
مي شناسيدم؟
با شما طي كرده ام راه درازي را
خسته ام خسته ،
مي شناسيدم ؟
اين زمان گر چه ابري پوشانيده است رويم
من همان خورشيد تابانم ،
مي شناسيدم ؟
اين چنين بيگانه از من رو مگردانيد ،
در كف فرهاد تيشه من نهادم ، من
من شكستم بيستون را ، من
من همان مهربان سالهاي دورم
رفته ام از يادتان يا ،
مي شناسيدم ؟
نام من عشق است ،
مي شناسيدم ؟
**********************
سلام و عرض ادب
راستي قبل از رفتن به پابوس اقا علي بن موسي الرضا عليه السلام قول داده بودم كه شعر كاش ميشد .... رو براتون بنويسم هر چند بد قولي نكردم ولي بخاطر تاخيرش جداً عذر ميخوام
« كاش ميشد ذوق را تصوير كرد »
كاش ميشد هر گلي را باز كرد ... قصه ي عشقي ز نو اغاز كرد
كاش ميشد ارزو جان ميگرفت ... هر اميدي رنگ جانان ميگرفت
كاش ميشد جلوه ها را نور كرد ... سينه ها را با برگ گل مستور كرد
كاش ميشد شعر را تقدير كرد ... راز دل را بر دلي تصوير كرد
كاش ميشد هر هنر ديباچه داشت... بوم نقاشي دل درياچه داشت
بازم بابت تاخيري كه داشتم اميدوارم منو عفو بفرماييد
راستي فرمايشات شما به اقا دقيقا و بطور كامل انجام شد و خدارا شاكر شدم كه چنين توفيقي نصيب منه رو سياه شده بود
عزت زياد ..... سر فراز باشيد