من گمان ميکردمدوستي همچون سروي سرسبزچار فصلش همه آراستگي ستمن چه ميدانستمهيبت باد زمستاني هستمن چه ميدانستمسبزه مي پژمرداز بي آبيسبزه يخ ميزنداز سردي ديمن چه ميدانستمدل هر کس دل نيستقلبها؛ ز آهن وسنگقلبها؛بي خبر از عاطفه اند
شكوه لحظه ها به روز است..منتظرم...شاد باشي