سلام نرگس گلم
نازنينم منم يكي هستم از جنس خودت و نمي دوني از آشنايي با نازنيني چون تو چقدر خوشحالم .چند روزي بود كه نمي تونستم كامنت عزيزانم رو جواب بدم امشب مثل اينكه شانس با منه . مهربونم بهت گفتم كه بهار مقاومتر از اينهاست كه بشكنه و تو نيز .........من بارها و بارها به هيچي و پوچي رسيده ام اما در درونم نيرويي بوده كه منو به ادامه دادن دعوت كرده و اين شده كه هنوز هستم و دم مي زنم و اين يعني خدا با منه .....خدا ي بي همتا هميشه با ماست اما ما هستيم كه چشمامون رو مي بنديم كه يعني ....... مهربونم سزار رفت همچون همه ي رفتگان اما من اعتقادم به اينه كه اونهايي كه رفته اند زنده ان و ما هستيم كه مرده ايم و خود خبر نداريم ........براي شاد بودن دم مي زنم اما اين به اين دليل هست كه ديگران رو با ...نيازارم هر چند كه بازم ميگم : چشمها را بايد شست ...جور ديگر بايد ديد .....هميشه منتظر حضور سبزت در عصيانكده ام هستم خانومي
بدرود مهربون