سلام نرگسم
ببخش
من دير بهت سر زدم ميدوني
دارم به خيلي چيزها فکر ميکنم ..........خيلي چيزها .... به سزار به بهار
به همه آنهايي که رفتن ....همه آنهايي که رفتن وما در حسرت يه خبر از آنها شبها رو به صبح کرديم ........
ولي ازشنو خبري نشد که نشد ............وما موندين و..........
خواهر خوبم نميدوني اين مدت بر من چه گذشت شايد يه حس مشترک نميدونم .........شايد .......يه بار مسئوليت که روي دوش همه ما بايد سنگيني کنه وميکنه ........نميدونم
فقط اين رو ميدونم که همه ما اين آرامش وآسايش رو که الان داريم مديون همه اين شهدا هستيم ، چه آنهايي که عاشقانه با رفتن روي ميدان مين باز کننده معبر ها بودن ، چه شهداي زنده اي که همين الان عطر وجودشون فضاي اين مملکت رو عطر آگين کرده واگر خداوند لطفي رو در حق بندگان نا سپاس خودش که ما باشيم توي اين مملکت داره به حرمت همين خوبان..........وهمين شهداي زنده اي است که در حال نبردي عظيم با نفس وسوسه گري هستند که هر روز با نشون دادن نا سپاسي اين مردم از آنها امتحاني سخت مي گيره براي پايداري بر عقيده وآرماني که خود براي ما تعريف کردن
ميدوني چند روز قبل تو محل کارم با همسر يه جانباز شيميايي آشنا شدم نميدوني چقدر از ايمان شوهرش مي گفت ، باور کن بخودم گفتم خدايا تو چي در وجود اينها گذاشتي که با وجود اين همه رنج ، زيبا وعاشقانه تو رو دوست دارن ونور ايمان آنها دنياي ما رو منور کرده ...........نميدونم
خدايا همه ما رو کمک کن تا در راه تو .....وهدف مقدس شهيدان که حفظ ارزشهاي اسلامي بوده وهست قدم برداريم