وبلاگ :
همسفرمهتاب
يادداشت :
طلوع دل انگيز خورشيد ولايت مبارك
نظرات :
16
خصوصي ،
110
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سالك . همسفر عشق
اي چشم خمارين تو و افسانه نازت .. وي زلف کمندين من و شبهاي درازت ..شبها منم و چشمک محزون ثريا .. با اشک غم و زمزمه رازو نيازت .. خود کيستي اي نغمه نوازنده بي سيم .. امشب به جگر ميخوردم زخمه سازت ..باز آمدي اي شمع که با جمع نسازي ..بنشين و به پروانه بده سوزو گدازت .. سر کن به شب و ناله شبگير من اي دل .. تا شبرو عشقيم نشيب است و فرازت .. گنجينه رازيست به هر مويت و زان موي .. هر چنبره ماريست به گنجينه رازت .. در خويش زنيم آتش و خلقي بسر آريم .. باشد که ببينيم بدين شعبده بازت ..کبک و بره شايد به سر سفره شاهان.. درويش تو سر کن به همين نان و پيازت ..شهري به تو يار است و غريب اينهمه محروم .. اي شاه بنازم دل درويش نوازت .. (( يادش بخير ))