• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : زندگي تسبيح است
  • نظرات : 38 خصوصي ، 329 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    پل رويا هاي آبي ، منتظر مسافر** شسته يک غريبه ، چشم به را يه عابر ** مي خونه اروم آروم ، شعرا ي عاشقانه ** غروب رسيده اما ، چشماش پر اشک مي مونه ** شکسته قلب تنهاش ؤ پر از سکوته لبهاش ** آخر راه رسيده ، چه نا اميده چشماش ** کاش مي شد اي مسافر ، تا قيامت سفر بود ** براي باقي موندن يک دنياي بهتر بود** هنوز تو نور مهتاب يک رنگ بي ريا بود** قصه اون غريبه ، قصه آشنا بود** هنوز تو سينه من يه درد کهنه مونده ** تموم غصه هاش رو تو گوش ابرا خونده **