نگارش دهد گلبن جويبار
در آيينه آب رخسارها
رود شاخ گل در بر نيلفر
برقصد به صد ناز گلنارها
درد پرده غنچه را باد سام
هزار آورد نغز گفتارها
به آواي ناي و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن تارها
به ياد خم ابروي گلرخان
بكش جام در بزم ميخوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان
كه بستند چشم خشايارها
به اندوه آينده خود را مباز
كه آينده خواب است چون پارها
فريب جهان را مخور زينهار
كه در پاي اين گل بود خارها
پياپي بكش جام و سرگرم باش
بهل گر بگيرند پيكارها
( علامه طباطبايي)