سلام بر شما
اين نوشته ها احساس گاه گاه منه انهنگام كه به هر سفر دور ميرم فكر ميكنم بايد تو خونه مهربونتر باشم ولي وقتي تو خونه هستم در غفلتها و روزمرگي ها بسر ميبرم. دقيقا هموني رو نوشتي كه هميشه مبتلا به اونم. الان هم در خارج از كشور كه هستم همين قصه ادامه داره و چقدر عاليه كه وقتي از خونه بيرون ميريم با طلب حلاليت بريم و درخواست دعاي خير. شايد لحظه وداع لحظه نگاه اخر باشه كي ميدونه؟
راستي از گلهاي زيبائي كه تو كامنتهاتون ديدم براي بعضي ها از دوستان با وفاتون هديه كردين تشكر ميكنم. تشكرم از بابت دل مهربون و عاطفي شماستو همين نوشته و انتخاب اين قصه حكايتگر همينه. ممنون