• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : انا انرلناه في ليله الفدر - فزت برب الكعبه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 343 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     

    با سلام و عرض ادب و احترام و قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه پر فضيلت و عرض تسليت بمناشب شهادت مولاي متقيان ، امير عدالت ، حضرت علي (ع) ////// نمى‏دانم چه سرى است در شب كه اينگونه عالم و آدم را دگرگون مى‏كند و خواب را از چشمان منتظر عشق مى‏دزدد. تو گويى همه هستى با شب پيوندى نهانى دارد، پيوندى كه دلشدگان عاشق تجلى‏اش را مى‏يابند و نجوايش را مى‏شنوند. و على كه هم عشق است و هم عاشق، معناى شب را بهتر از هر كس مى‏شناسد.
    شب محرم على است. شب همدرد على است. شب صبورى على است. و دوستان على، نقش او را در آينه شب به روشنى روز مى‏نگرند و به توصيفش مى‏پردازند. ///// يا علي /// التماس دعا

    امشب دل مومنين هوايي است امشب همه لحظه ها خدايي است

    امشب نفس دل تو هاتف

    همچون نفس مرغ قفس وقت رهايي است

    شبي چنين طناز – پر از هزاران راز، غريب و گرد آلود، دلم مسافر بود.

    به گوشه خلوت ، تنهايي همدمم بود و ثقل دوري و غربت.

    دلم تحمل کرد، دمي تامل کرد و يک بهار معنا زحنجره گل کرد:

    کاي يار، اي دور ازمن، ببين که غربت يک عمر با من است امشب.

    با يادت دمسازم و دلم بي قرار و توسن است امشب.

    دمادم آتش هجران اگر چه مي بارد، ولي چه غم ما را ؟

    که عاشقيم و مجازات عشق سنگين است. هماره ياد تو بودن، جرم ما اينست.عشق و ياد يار آري يک سراب ، بوي وصل اودروغي ناب ناب . لحظه ها هم بوي رفتن مي دهند ،

    يا نمايش از شکستن مي دهند و مرا اين بس که به ياد تو زنده ام

    و بسوي تو ساري و رونده .

    .

    پس كي تمام مي‌شود اين مسير ناآرام ؟ اين راه كه اينقدر طولاني نبود !

    اين‌قدر ناآرام نباش كه با هر لرزش تو، طوفاني در دلم برپا مي‌شود .

    كاش گريه چند

    لحظه امانم مي‌داد . مي‌ترسم آخر از دستم رها شوي .

    كاش پاهايم اين چند قدم را تندتر و محكمتر برمي‌داشت .

    مي‌داني چرا اين‌قدر نگرانت هستم ؟ مي‌داني ؟

    وقتي شنيدم تو مي‌تواني داروي‌دردهاي مرا، دارو باشي و مرهم‌زخمهاي مرا، درمان ، برقي از اميد در دلم پديدار شد .

    هيچوقت به اين زيبايي نديده بودمت و هيچگاه اين‌قدر نگرانت نبودم .

    حالا فهميدي اضطرابم به خاطر چيست ؟

    اما نه تو چه مي‌داني يتيمي چيست ؟ ولي من . . . بار اول كه يتيم شدم همه غمهاي عالم بر دلم سنگيني مي‌كرد تا او را پيدا كردم ؛ نه ، او ما را پيدا كرد و حرارت خورشيد نگاهش زمستان يتيمي را از دلمان برد و دوباره بوي‌نسيم بهار مهر در زندگي ما . . .

    خدا را شكر .

    انگار رسيديم ، آري ، رسيديم اما ببين آن مرد كه سر بر ديوار نهاده كيست ؟ چه مي‌گويد با ديوار ؟ چرا شانه‌هايش لرزان است ؟ نگاه كن گاهي سر به آسمان برمي‌دارد و چيزي مي‌گويد .

    خوب گوش كن ؛ كائنات را به آرامش مي‌خواند . گويا اوست كه سكّان‌هستي‌را به دست گرفته .

    آه ! او حسن (عليه‌السلام) است . ما دير رسيديم اي كاسة شير .

    Hosted by Tinypic.com Hosted by Tinypic.com

    برا حليمم ممنون :)‏ خيلي خوش مزه بود :)
    سلام خوبي آبجي نرگس؟؟؟؟؟؟؟‏چه خبرا؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا رو شكر مشكل حل شد:)
    شهادت حضرت علي (ع) رو به همه تسليت ميگم :(.
    سلام دوست من. طاعات و عبادات قبول((قبول کن دل تنها به گريه محتاج است / قبول کن خود دريا به گريه محتاج است / قبول کن زمين به گريه افتاده است / دوباره آدم و حوا به گريه محتاج است / زمين اسير دروغ و هجوم آهن ها / هنوز روح اهورا به گريه محتاج است / ببين پرنده بي پر ، دوباره اين اندوه .../ زمين ز مرگ غزلها به گريه محتاج است / دروغ وحشي تاريخ ، هنوز مي بينم / مسيح روي چليپا به گريه محتاج است / بيا که گريه خود دوباره سر گيريم / چرا که کودک فردا به گريه محتاج است / دلش گرفته ز خود نيز ولي نمي دانيد / که دست خالي بابا به گريه محتاج است / در اين هزاره اندوه قبول کن لبخند / هزار آينه حتي به گريه محتاج است.))هميشه ايام به کام. راستي به روزم و منتظر قدمهاي سبزتر از سبز شما عزيز بزرگوار. خوشحال ميشم اگه...


    براي شنيدن صداي مناجات بر روي نماد بلندگو كليك كنيد

    تلاوت جزء بيست و يكم قرآن استاد شاطري

    + ناهيد 
    خانه اي ساخته ام ، با همان گل که ترا ساخته اند
    دست هايم با تو ، در و ديوار به هم بافته اند ....
    خانه اي ساخته ام ، مثل آنجا که تو مي زيسته اي
    خانه اي کنج ِ دلم ، در همانجا که ترا يافته ام
    خانه اي ساخته ام ، که بدانم تو کنارم هستي
    قفل هايش را ،با خون دل ساخته اند
    خانه ام -پنجرهاش، رو بهئسمت ِ نگهت باز شود
    از همين پنجره ، چشمان ِ من ، دل به تو باخته اند
    (طاهره حقيرچهرقاني)
    + ناهيد 
    طبيبم ميرود ،من درد ِ خود را
    نمي دانم که درمان چون توان کرد
    مرا عهديست کاندر پاش مي رم
    خلاف ِ عهد وپيمان چون توان کرد
    مرا گويند پنهان دار رازش
    غم ِ عشقست ، پنهان چون توان کرد
    گرفتم راز ِ دل بتوان نهفتن
    دواي چشم گريان چون توان کرد
    + ناهيد 
    مگر آن خوشه يزکندم
    مگر سنبل
    مگر نسرين
    تو را ديدند ،
    که سر خم کرده خنديدند.
    مگر بستان
    شميم ِ گيسوانت را
    چو آب ِ چشمه ساران ِ روان نوشيد ؟
    مگر گل هاي ِ سرخ ِ باغ ِ ريگ آباد
    در عطر ِ تن ِ تو غوطه ور گشتند ؟
    که سر نشناس و پا نشناس
    از خود بي خبر گشتند ؟
    مگر دست ِ سپيد ِ تو
    تنِ سبز ِ چناران ِ بلند ِ باغ ِ حيدر را نوازش کرد
    که مي شنگند و
    مي رقصند
    و مي خندند ؟
    مگر نا گاه
    نسيم ِ سرد ِ گستاخ از سر ِ زلفت......
    چه مي گويي؟
    تو و انکار ؟
    صداي ِ بوسه را حتي
    درخت ي تاک ِ قد خم کرده ي بستان شهادت داد.
    مگر ديوار ِ حاشا تا کجا
    -تاچند؟
    خدا داند که شايد خاک ِ اين بستان
    هزاران
    صد هزاران
    بوسه بر پاي ي تو.................
    ديگراختيارم نيست
    توانم نيست
    تابم نيست
    به خود مي پيچم از اين رشک
    اما خنده بر لب ، با تو گويم
    -اضطرابم نيست
    مگر ديگر من و اين خاک
    -واي از من
    چناران ِ بلند ِ باغ ِ حيدر را
    تبر باران ِ من ،در خاک خواهد کرد
    نسيم ِ صبح گاهي جان ز دست ِ من نخواهد برد
    ترحم کن ، نه بر من
    بر چناران ِ بلند ِ باغ ِ حيدر
    بر نسيم ِ صبح.
    شفاعت کن
    به پيش ِ خشم ، اين خشم ِ خروشانم که در چشم است
    به پيش ِ قله ي آثشفشان ِ درد
    شفاعت کن
    که کوه ِ خشم ِ من با بوسه ي تو
    ذوب مي گردد.
    (حميد مصدق)
    فكر نكنم به كسي ربطي داشته باشه كه خواهر خوب و مهربونمون واسه تو اين صفحه چقدر كامنت ميذاره....اوني كه اون پيامهارو نوشته اگه شعور داشت (كه مطمئنم تا حالا نامش هم نشيده) و ترسي از گفتن اراجيفش نداشت حداقل آدرس ايميلشو مينوشت........
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >