• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : بهار قرآن بر مومنان مبارك باد
  • نظرات : 38 خصوصي ، 649 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + ناهيد 
    دل تو مثل بهاره
    مثل بال شاپرک ها
    دل من مثل زمستون
    پر ز حس قاصدک ها
    ليک اين دل که اسيره
    زرد و افسرده و پيره
    وقتي تو مياي کنارم
    زنده ميشم جون مي گيرم
    اي خداي آسمون ها
    اي خداي مهربونم
    تو خودت بهم کمک کن
    که يه وقت تنها نمونم
    + ناهيد 
    کنار تو براي من
    يک لحظه است
    يک لحظه ي قشنگ
    ثانيه ها زود مي گذرند
    و من دعا مي کنم
    که تو را از دست ندهم و
    تو عشقي شوي بي نهايت
    (زهرا غفريان افشار )
    مي روم خسته وافسرده و زار ... سوي منزلگه ويرانه خويش
    به خدا مي برم از شهر شما... دل شوريده وديوانه خويش
    ميبرم تاکه در آن نقطه دور ... شستشويش دهم از رنگ گناه
    شستشويش دهم از لکه عشق ... زين همه خواهش بيجاوتباه
    مي برم تا زتو دورش سازم ... زتو اي جلوه اميد محال
    مبرم زنده به گورش سازم ... تا از اين پس نکند ياد وصال
    ناله مي لرزد مي رقصد اشک... آه بگذار که بگريزم من
    از تو اي چشمه جوشان گناه ... شايد آن به که بپرهيزم من
    به خدا غنچه شادي بودم ... دست عشق آمد و از شاخم چيند
    شعله آه شدم صد افسوس... که لبم بازبر آن لب نرسيد
    عاقبت بند سفر پايم بست ... ميروم خنده به لب خونين دل
    مي رم از دل من دست بردار ... اي اميد عبث بي حاصل
    بگوييد بر گورم بنويسند:
    زندگي را دوست داشت
    ولي آن را نشناخت
    مهربان بود
    ولي مهر نورزيد
    طبيعت را دوست داشت
    ولي از آن لذت نبرد
    در آبگير قلبش جنب و جوشي بود
    ولي کسي بدان راه نيافت
    در زندگي احساس تنهايي مي نمود
    ولي هرگز دل به کسي نداد
    و خلاصه بنويسيد:
    زنده بودن را براي زندگي دوست داشت
    نه زندگي را براي زنده بودن

    اي خدا

    اين وصل را هجران مكن
    سر خوشان عشق را نالان مكن
    چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
    قلبم مسكين و سرگردان مكن
    باغ جان را تازه كن سرسبز دار
    وصل اين مستان را وين بستان مكن
    جمع شمع خويشان برهم مزن
    دشمنان را دور كن شادان مكن

    اي خدا

    اين وصل را هجران مكن
    سر خوشان عشق را نالان مكن
    چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
    قلبم مسكين و سرگردان مكن
    نيست در عالم ز هجران تلختر
    هرچه خواهي كن ليكن آن مكن...

    در نماز تو خدايــــــــــــــا بدنم ميلرزد

    چون به لب نام تو آرم، سخنم ميلرزد

    يادم از بار گناه آيد و سرمنزل مرگ

    وز غم اين ره بي توشه تنم ميلرزد

    بار خدايا زماني گريه هاي شبانه ام امانم نمي داد و يار زميني را از تو درخواست مي کردم ولي حال اگر تو بخواهي نه تنها شبها بلکه تمام زندگي خود را براي وصال به تو خواهم گريست و دست از مناجات بر نخواهم برداشت . خدايا هيچ وقت خود را از من مگير . که تنها تويي مونس تنهائيم .
    + بهرام 

    مؤمن واقعي آيا آثاري هم دارد؟
    ج: مؤمن اگر در جائي باشد صد هزار خانه اطراف او در بهشت و در آسايش هستند.
    براي تمرکز فکر بستن چشم مؤثر است؟
    ج: براي تمرکز قواي فکري بستن چشم خوب است چه آنکه وقتي چشم باز است اشياء و الوان مختلف را مي بيند و مشغول مي گردد.

    الان چه کسي را به عنوان استاد کامل معرفي مي کنيد؟
    ج: آقاي بهجت ، آقاي بهجت.

    رمز موفقيت را در چه مي دانيد؟
    ج: نشستن با بزرگان و نماز شب

    چه موقع انسان مي تواند خدمت امام زمان برسد؟
    ج: هر وقت متقي شديد زمينه خدمت امام زمان رسيدن فراهم است.

    رابطه شاگرد با استاد چگونه بايد باشد؟
    ج: مثل عبد و غلام در برابر مولا.
    چه کار کنيم به حضرت بقية الله نزديک شويم؟
    ج: روزي يک ساعت با حضرت خلوت کنيد، در جاي خلوت زيارت سلام علي آل ياسين بخوانيد، المستغاث بک يابن الحسن و المستعان بک يا بن الحسن به عدد زياد بگوئيد. يا صاحب الزمان ادرکني يا صاحب الزمان اغثني بگوئيد. توسل به او پيدا کنيد تا رفاقت با حضرت زياد شود.

    از وادي السلام بگوييد؟
    ج : همه اش وادي السلام بودم، گاهي شبها هم آنجا مي خوابيدم.

    چه مي ديديد؟
    ج: روح و ريحان، وادي السلام بهشت است

    + بهرام 
    براي مردگان در قبرستان چه مي خوانيد و هديه مي کنيد؟
    ج: يک حمد و يازده مرتبه « قل هو الله احد».

    قرآن
    اگر يس قلب قرآن است، قلب سوره يس چيست؟
    ج: « سلام قولا من ربّ الرحيم.»
    اهل دانش چطور مي شود دنيا پرست مي شوند؟
    ج: چون سهم امام مي خورند و حق آن را بجا نمي آورند به دنيا روي مي آورند.
    چه بايد کرد که در قيامت مشکل نداشته باشيم؟
    ج:قيام به صلوة.

    خيلي ها مي گويند عصر جمعه و شب شنبه غمگين است؟
    ج: چون روز جمعه روز امام زمان عليه السلام است و اعمال شيعيان را مي نگرد، محزون مي شود، او مصدر است پس مشتقات او هم بحزن او محزون مي شوند.
    + بهرام 
    شما در نجف احياء شبهاي قدر را در چه مکاني مي گرفتيد؟
    ج: در حرم حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام.

    شبهاي ماه رمضان چه چيزي نوعا" مي خوانديد؟
    ج: هزار مرتبه سوره انا انزلناه


    توسلات شما به حضرت سيد الشهداء به چه نحو بود؟
    ج: بيشتر قرآن مي خواندم و به ساحت مقدسش هديه مي کردم.

    در حرم امام رضا عليه السلام چه آيه اي خوانده شود و به امام تقديم گردد؟

    ج: از بزرگان شنيدم چهارصد مرتبه آيه نور خوانده شود و هديه گردد خوب است.

    شما در گرفتاريهاي مادي به کدام يک از اولياء متوسل مي شويد؟
    ج: به حضرت جواد الائمه عليه السلام و بسيار برايم مجرب است!

    اين سوالات از مرحو حضت ايتا... كشميري شده است
    + بهرام 

    با سلام وتبريك ولادت امام حسن (ع) ضمنا امروز روز تولد خودم نيز هست افتخار ميكنم كه من در شب 15 ماه مبارك رمضان راس ساعت 1 بامداد همزمان با ميلاد دومين اختر تابناك ولايت بدنيا امدم

    خواهر عزيز ما بروز هستيم چند بار براي شما پيام گذاشتيم ولي از دست خط پر مهرتان خبري نيست در همين صفحه رديف 413 را مطالعه كنيدوضمنا پيامم در يك خزان ديگر راه حتما بخوانيدمنتظر قدوم پر مهرتان هستمو الحمدولله ديگر با عنايتهاي باري تعالي و حضرت حجت حالم رو به بهبود استبرادر كوچكتان بهرام


    براي شنيدن صداي مناجات بر روي نماد بلندگو كليك كنيد

    تلاوت جزء شانزدهم قرآن استاد شاطري

    ميخواستم زيباترين کلام را به ياري بگيرم تا صميمانه ترين شادباشهايم را تقديم کنم .. ذهنم ياري نکرد پنداشتم که ساده نوشتن چون ساده زيستن زيباست ~ سالروز تولدت مبارک

    وقتي تنها مي موني و کسي نيست که سرت و روشونه هاش بزاري و آهسته گرييه کني ... وقتي که بغض همه گلوت و ميگيره ... وقتي که تمام وجودت از اون پر ميشه و ميبيني نميتوني ببينيش ... وقتي که حس ميکني کم داريش ... وقتي که حس تنهايي مثل خوره همه وجودت و مي خوره ... وقتي که نميتوني حتي صداش و بشنوي ... وقتي که دستات دستاش و نداره ... وقتي که نگاهش و نميتوني ببيني .... اون وقت که قدرش و ميدوني ... اون وقته که ميفهمي چقدر تنهايي ... وقتي که انقدر خدا خدا ميکني که حتي يک لحظه کوتاه بتوني ببينيش ولي نيست؟ يه حس غريبي تموم تنت و مي لرزونه ... که نکنه ديگه نباشه ..نکنه اون روز ، آخرين روز ديدار بود ... ؟ غصه مياد سراقت ... ياد خاطره هات مي افتي ... ياد روزهايي که دستاش تو دستت بود ... ~ياد روزهايي که چشمهاي قشنگش نگاهت ميکرد ..~

     <      1   2   3   4   5    >>    >