• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : بهار قرآن بر مومنان مبارك باد
  • نظرات : 38 خصوصي ، 649 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     
    نرگس عزيزم،اول از همه بايد از تو هزاران باز عذر خواهي كنم به خاطر تاخيرم.منو ببخش كه چند روزي مسافرت بودم و پيام محبت آميز تو را امروز دريافت كردم.دوم،فراق پدر بزرگوارت را تسليت مي گويم.غم بزرگي ست.خدا تو را صبر و او را رحمت بي پايان نصيب فرمايد .و سوم بهترين تبريكات و شاد باشها را نثار تو گل مهربان مي كنم.تولدت مبارك عزيزم.صد ساله شوي.


    امام رضا (ع) و روزه

    وقتي از حضرت درباره فلسفه روزه مي پرسند ، مي فرمايد : همانا مردم مأمور به روزه گرفتن شدند تا درد و ناگواريهاي گرسنگي و تشنگي را دريابند و آنگاه استدلال كنند بر سختيهاي گرسنگي و تشنگي و فقر آخرت كه پيامبر اكرم (ص) در خطبه شعبانيه فرمود : واذكروا بجوعكم و عطشكم جوع يوم القيمة و عطشة . به وسيله گرسنگي و تشنگي از روزه داريتان ، گرسنگيها و تشنگيهاي روز قيامت را به ياد آوريد ، كه اين يادآوري انسان را به فكر تدارك براي قيامت مي اندازد تا جد و جهد بيشتري در كسب رضاي خدا بنمايد . (7)
    امام رضا (ع) در جايي ديگر درباره فلسفه روزه اين چنين مي فرمايد : علت روزه براي درك درد گرسنگي و تشنگي است تا بنده ، ذليل ، متضرع و صابر باشد . همچنين در روزه انكسار و شكستگي شهوات وجود دارد

    1- روزه براي آزمايش اخلاص

    حضرت علي (ع) در جاي ديگري مي فرمايد: والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق .(4)
    روزه براي آزمايش نمودن اخلاص مردم است
    يكي از دلايل وجوب روزه براي مردم ، آزمايش اخلاص مردم است . چرا كه روزه در ايجاد اخلاص عمل بسيار مؤثر است

    2- روزه سپر در مقابل عذاب الهي

    حضرت در قسمتي ديگر از نهج البلاغه مي فرمايد : صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب.( 5)
    در اين بحث امام يكي از دلايل وجوب روزه ماه رمضان را ، سپر و مانع در مقابل عقاب الهي دانسته اند. يعني روزه موجب غفران و آمرزش گناهان است

    عزيز دلمممممممممم سلام

    نرگسيييييييييي خيلي دلم ميخواست 4 ماه رمضون بيام بهت كامنت بدم اما گلم نبودم من مرخصي رفته بودم و دسترسي به نت نداشتم اما يه كم اينورتر تر تر (هههههههههه) اومدم و بازم بهت تبريك ميگم گلم تولدت رو انشاالله كه خدا عمر پابركت بهت بده و سرشار از موفقيت.

    موفق باشي گلم

    يه تنها . يه عاشق
    يه فانوس شکسته
    يه مرداب تو پاييز
    يه صحرا خاک خسته
    نميخوام بمونم
    برام دنيا سياهه
    حظورم غريبه
    غرورم بي پناهه
    شب عشق . شب درد
    شب تنهايي مرد
    شب بغض . شب کوچ
    شب سربي . شب سرد
    شب خاموش بي روزن
    شب مرگ هم آوايي
    شب سنگي . شب سربي
    شب آوار تنهايي
    شبي که لحظه هاي بي تو بودن
    نفسگيره . سياهه . بي عبوره
    سکوتم آخرين فرياد عشقه
    خيالت آخرين سنگ صبوره
    هنوزم بغض باروني چشمات
    ميتونه واسه دلتنگيم بباره
    تو اين پاييز سنگي . دست سردت
    رو زخم بي کسيم مرهم بذاره
    يه تنها . يه عاشق
    يه فانوس شکسته
    يه مرداب تو پاييز
    يه صحرا خاک خسته
    نميخوام بمونم
    برام دنيا سياهه
    حظورم غريبه
    غرورم بي پناهه
    شب عشق . شب درد
    شب تنهايي مرد
    شب بغض . شب کوچ
    شب سربي . شب سرد
    شب عشق . شب درد
    شب تنهايي مرد
    شب بغض . شب کوچ
    شب سربي . شب سرد


    خالي ام ! خالي از آواز ، خالي از جرأت پرواز

    اي غزل ترين ترانه ! منو از ازل بياغاز

    من رو پر كن از ستاره ، از يه فرياد دوباره

    از يه آهنگ قديمي كه خريداري نداره

    من رو پر كن از پرستو ، از شب نگاه آهو

    از تو خاكستر دريا ، زنده شو ! ترانه بانو !

    با تو بادبادك رؤيا توي پنجه ها ي باده

    بي تو حتي يه چراغم از سر كوچه زياده



    ترانه ي سكوتمو تنها تو مي شنوي عزيز !

    عطر زلال غزلو رو تن لحظه هام بريز !



    بگو از شب تا خروسخون فاصله چن تا ستاره س ؟

    بگو كي لحظه ي ناب اون تولد دوباره س؟

    بگو تا سفره ي هف سين چن تايخبندون سرده ؟

    لگو چشماي ترانه چن تا بغض رو گريه كرده ؟

    بگو با مني كه نبض روزگار رو دس بگيرم

    بگو تا از اين زمونه خنده هام رو پس بگيرم

    بگو هستي كه بمونم ، پشت زندگي نميرم

    تو كه قصه تو قصه نباشي ،‌ از تموم قصه سيرم

    ترانه ي سكوتم رو تنها تو مي شنوي عزيز!

    عطر زلال غزلو رو تن لحظه هام بريز !



    آدمک ابرا سياهن
    آدما چه بي پناهن
    همشون مثل مسافر
    توي نيمه هاي راهن
    لبا بسته،چشا گريون
    همه جا رنگ زمستون
    تا دلت بخواد پرنده
    همه زخمي،همه بي جون
    شبامون يه تخته سنگه
    آسمون کبودي رنگه
    ميدوني حوصله اي نيس
    توي سينه دلِ تنگه
    يه طرف دراي بسته
    يه طرف بغض شکسته
    توي کوچه ها خزيدن
    با پاي زخمي و بسته
    آدمک گلا بي گلدون
    خونه درختا ويرون
    باغچه ها مثل کويرن
    لباشون تشنه بارون
    آدمک فاييده نداره
    پشت در بگن بهاره
    وقتي پروانه رو گلها
    حسِ پر زدن نداره
    توي اين همه هياهو
    منم اينجا نگرونم
    جاي دست مهربونش
    دست پاييِزِِرو شونم

    چوبينه پاي رفتنم تا مقصد اما دور
    شن باده اين بيراهه و ذوق تماشا کور
    شکل نجات من شدي آسيمه و تنها
    با اين شکسته سايه کن،تن سوزه اين صحرا
    تا بوسه اي نزديک شو ،نزديکتر تا من
    تا بي حريم لحظه هام تا مرز پيراهن
    من رخوت خوابم پر از تکرار
    تو التهاب ،از حادثه سرشار
    با نسبتي مثل کوير و آب
    تا اشتباهي بين مرگ و خواب
    قلب مرا درياب
    مي دونم كه يك نفر هست زير اين گنبد سنگي
    كه مياد رو آسمونم مي كشه يه قوس رنگي
    اون كه از تبار دريا ، اون كه از نسل ستاره س
    وقتي باشه هر دقيقه يه تولد دوباره س
    اون كه آينه ي اتاقم از حضورش بي نصيبه
    توي اينه من نشستم اما من با من غريبه

    فرصتي نمونده اي عشق ! اين صدا صداي مرگه
    آخرين فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
    از تو قصه ها طلوع كن تا غروب من بميره
    زير خاكستر سردم ، شعله ي تو جون بگيره

    يكي بايد اينجا باشه كه من رو بدزده از من
    با من از خودم خودي تر ، بين تن باشه و پيرهن
    يكي بايد اين جا باشد كه شب رو كم كنه از روز
    روز تازه يي بياره جاي اين روز غزلسوز
    يكي بايد اينجا باشه ، اوني كه مثل كسي نيست
    وقت سر دادن آواز مثل اون همنفسي نيست

    فرصتي نمونده اي عشق ! اين صدا صداي مرگه
    آخرين فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
    از تو قصه ها طلوع كن تا غروب من بميره
    زير خاكستر سردم ، شعله ي تو جون بگيره


    براي نرگسم.....
    باز يه غروب آشنا
    رو سايه هاي بي صدا
    باز يه غريب رهگذر
    نمي دونه ميره کجا
    راهي به فردا نداره
    پنجره رو کم مياره
    وقتي به بن بست ميرسه
    يه خط رو ديوار ميذاره
    رو سايه تنها مي مونه
    مي خواد بره نمي تونه
    کاشکي مي شد بياد خونه
    کدوم خونه بي همخونه
    باز يه غروب آشنا
    رو سايه هاي بي صدا
    باز يه غريب رهگذر
    نمي دونه ميره کجا

    با آيينه حرف مي زنه
    بهش ميگه کي با منه
    دست روي دستش ميذاره
    تو فکر غم شمردنه
    يه دست آشنايي نيس
    تو خونه ردپايي نيس
    حتي دريغ از يه صدا
    گريه که هم صدايي نيس
    گريه که هم صدايي نيس

    رو سايه تنها مي مونه
    مي خواد بره نمي تونه
    کاشکي مي شد بياد خونه
    کدوم خونه بي همخونه

    باز يه غروب آشنا
    رو سايه هاي بي صدا
    باز يه غريب رهگذر
    نمي دونه ميره کجا


    با آيينه حرف مي زنه
    بهش ميگه کي با منه
    دست روي دستش ميذاره
    تو فکر غم شمردنه
    انگار نه انگار که سحر
    برنميگرده از سفر
    دوباره آفتاب ميزنه
    اگه تو باشي پشت در
    اگه تو باشي پشت در


    رو سايه تنها مي مونه
    مي خواد بره نمي تونه
    کاشکي مي شد بياد خونه
    کدوم خونه بي همخونه

    باز يه غروب آشنا
    رو سايه هاي بي صدا
    باز يه غريب رهگذر
    نمي دونه ميره کجا

    سلااااااااااااااااااااام خوبيد ابجي.نماز روزه قبول منو هم دعا كنيد اومد يم سري به ابجي بزنم و برم

    اين هم افطاري من...فرقي نمي كنه

    انشالله هر جا باشي حالتو خوب خوش سلامت باشي

    دعاى روز يازدهم

    اللهم حبب الي فيه الإحسان و كره الي فيه الفسوق و العصيان و حرم علي فيه السخط و النيران بعونك يا غياث المستغيثين.

    پروردگارا در اين روز به من توفيق دوست داشتن احسان به ديگران و دستگيرى خلق و دورى از گناه و درك زشتى آن را عنايت فرما و بر من حرام كن غضب و آتش خود را به كمك خود اى كمك كننده كمك خواهان.

     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >