سلام نرگسم...ببخش چند روزي تو خودم دور از نت بودم وقتي كامنتاتو خوندم گريم گرفت..نرگسم عصر دارم ميرم يه جايي كه اسمش مسجد ابولفضله و همه ازش مراد ميگيرن ميخوام بگم برات بهترينهارو ميخوام از هموني كه كسيو نا اميد نفرستاده...نرگس تو كامنتي خصوصيت يه شعريو ميذارم كه فقط ميخوام چند بار بخونيش..محاله گريه نكني فدات بشم...
رفيق هم سفر روزهاي باراني !بيا به کوچه به پا کن ، شب غزل خوانيچه قدر فاصله انداخت بين من تا توسکوت سنگي ديوارهاي سيماني !شريعت تو مرا گفت، قبله را دريابطريقت تو مرا برد رو به حيرانيبه شيخ شهر، دو باره نوشته ام نامه:که يک نفسي تازه کن ، مسلمانيازل ازل همه آن بود ، ابد ابد اين استغزل غزل همه باقي ، نفس نفس فانيبه خانقاه نگاه تو اعتکاف کنندقلندران غزل، وقت شعر- درمانيتويي که با تو هنوز آسمان ، گل آذين استبه استعاره ، در اين مزرع چراغانيبگو به برج نشينان اين خراب آبادبا ساکنان قفس باد ، خانه ارزاني !اگر به کلبه درويشي ام نهي پا راغزل براي تو سر مي برم به مهمانيبرادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق استچه نسبت است مرا با ي پاياني؟