سلام به خواهر نرگس خوب خودم
باور كن به قدري شرمندهام كه از وقتي كامنتت رو خوندم چند بار اومدم كه برات بنويسم ولي روم نشده و برگشتم ..
بهرحال دوباره برگشتم البته به اميد بخشش و بزرگواري كه از خواهر خوب خودم سراغ دارم و ميدونم كه كوتاهي داداشش رو كه باور كن خيلي هم مقصر نيست خواهد بخشيد
اومدم كه هم تبريك بگم تولدتون رو با بهترين آرزوهام براتون به داشتن صد سال عمر با عزت و افتخار و شيريني و خوشي و هم تسليت بگم سالگرد درگذشت پدر بزرگوارتون رو ...
نميخوام يادآور روزهاي سخت و دلگير زندگيتون بشم اما راستش نوشته قبليتون تنم رو لرزوند و نميدونم چرا اما يه جورايي برام آشنا اومد شايد بخاطر شباهت اخلاقي پدرتون بود كه ذكر كرده بودين به اخلاق پدر من و يا شايد بخاطر مريضي و سختيهاشون كه بي شباهت به ايام واپسين زندگي پدرم نبود و يا حتي شايد بخاطر دلتنگي شما در فراقشون بود كه باور بكن من هم خيلي دلتنگم......
چه جانكاه و دردآور و جانفزاست
سرايي كه گردد چراغش خموش
وزآن جانفزاتر بود خانه اي
كه صوت پدر نايد از آن به گوش
به هر حال براي شادي و آمرزش روح ايشون همه پدرهاي اين مرز و بوم كه به ديار باقي شتافتهاند دعا ميكنم و از شما خواهر خوبم ممنونم كه مثل هميشه به ياد اين برادر كوچك خودت بودي..
ماه مبارك رمضان ماه رحمت و مغفرت خداست... در دعاهاتون اين بنده سراپا تقصير خدا رو هم به ياد بيارين و براش دعا كنين. التماس دعا دارم...