• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : بهار قرآن بر مومنان مبارك باد
  • نظرات : 38 خصوصي ، 649 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ناهيد 

    من ندانم، به نگاه ِ تو چه رازيست نهان ؟
    که من آن راز توان ديدن و و گفتن نتوان
    يک جهان راز در آميخته داري به نگاه
    در دو چشم ِ تو فروخفته مگر راز ِ جهان
    چو بسويم نگري ، لرزم و وبا خود گويم :
    که جهانيست پر از راز بسويم نگران
    چه جهانيست ، جهان ِ نگه آنجا که بود
    از بد ونيک ِ جهان ، هر چه بجويند نشان
    گه ازو درد همي خيزد و گاهي درمان
    گه نماينده ي مستي و زبو نيست نگاه
    گه فرستاده ي فر و هنر و تاب و نوان
    من بر آنم که يکي روز رسد در گيتي
    که پراکنده شود کاخ ِ سخن از بنيان
    به نگاهي همه گويند به هم ، راز ِ درون
    وندر آن روز رسد روز ِ سخن را پايان
    به نگه نامه نويسند و بخوانند سرود
    هم بخندند و بگريند و بر آرند فغان
    بنگارند نشان هاي ي سخن در دفتر
    تا نگهنامه چو شهنامه شود جاويدان
    (رعدي آذرخشي )