سپيدارم در مسير بادها وطوفانها شايد شايد خم شوم اما هرگز نمي شكنم سپيدارم در تنهايي خويش با ماه و ستارگان عاشق گفتگوها دارم در خواب و بيداري ام روياهاي بزرگ جاريست گمان نكنيد در سرماي زمستان و برف هاي سنگين گام هايم سنگين مي شود نه اين حرف من حكم است آواز نيست من احساس مي كنم كه ضربه تبر هم بر پيكرم كارساز نيست من درخت سپيدارم