مهربان پدر
باز تند باد حوادث چه بيرحمانه وزيد
باز دست غارتگر زمان تيغ كشيد
و گل _ ترد خندان _ من از شاخه بريد
پدرم ...آن سپيد موي هميشه مهربان را ميگويم
عروس چرخ چو سر ميزد از خاور
پدر داز بر دوش خنده بر لب . از همه بيش
راه _ دشت را مي گرفت در پيش
پدرم دستش طعم _ برنج و نعنا ميداد
پدرم حرفش بوي _ نارنج و شب _ يلدا ميداد
مظهر __ مهر و وفا . عشق و صفا . چه بي ريا
دست زحمتكش _ او رنج _ تمام _ دنيا ميداد
قدم _ خوش قدمش طرف __ خانه ما چه خنده ها بود پدر
مهر سر تا سر قلب _ گرم _ او . همه مال _ بچه ها بود پدر
نيستي و رفتي به عرش _ ملكوت دست خدا همراه تو
همه افسوس خورم . حكايت رفتن _ تو چه غصه ها بود پدر
ديگه در كلبه ما بي تو صفا نيست پدر
ديگه هيچكس بر سر عهد و وفا نيست پدر
بي تو اي مشكل گشاي دل ما
كار اين دنيا جز به جفا نيست پدر
من و اين درد و غم _ با تو نبودن پدر
چشم حسرت به در خانه سپردن پدر
خوشه هاي سبز شالي شدند زرد و طلايي همه
ديده اين بار به دشت و روي تو نديدن پدر
پشت گرمي من _ غمديده بود
ياد _ گرم دست پر توانت
خنده هاي لب مهربانت
آو خ...چه تنها داس درو بر سينه دشت بسايم بايد
بدروم بايد . جمع كنم بايد
گر چه خود نيز پدر گشتم
در مصاف _ سروري با تو
من هنوز يك بچه ام
لحظه هاي سرد بي تو بودن را پدر
سخت آشفته ام
آري پدر من هنوز يك بچه ام
نا توان و بي زبان و گريان
سست و لرزان
شيشه اي و گذرا مثل سراب
عمر كوتاه __ حباب __ روي _ آب
من هنوز محتاج راز حرف تو
من هنوز حيراني روح ژرف تو
يك شب ندارم سر _ خواب
بيا در خواب من اي پدر
تا بگويي قصه بره و گرگ
قصه زرد پري. سپيد پري
گاه گاهي : اي روح تو شاد اي پدر
يا در خواب فرزند پريشانت
كه او چشم براه _ ديدن توست
كه او سخت به تو و مهر تو محتاج است
آري پدر بيا در خواب من
بيا در خواب من
جولاي 2002 ...///