• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : يك خزان ديگري بي تو گذشت !
  • نظرات : 11 خصوصي ، 193 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مهربان پدر

    باز تند باد حوادث چه بيرحمانه وزيد

    باز دست غارتگر زمان تيغ كشيد

    و گل _ ترد خندان _ من از شاخه بريد

    پدرم ...آن سپيد موي هميشه مهربان را ميگويم

    عروس چرخ چو سر ميزد از خاور

    پدر داز بر دوش خنده بر لب . از همه بيش

    راه _ دشت را مي گرفت در پيش

    پدرم دستش طعم _ برنج و نعنا ميداد

    پدرم حرفش بوي _ نارنج و شب _ يلدا ميداد

    مظهر __ مهر و وفا . عشق و صفا . چه بي ريا

    دست زحمتكش _ او رنج _ تمام _ دنيا ميداد

    قدم _ خوش قدمش طرف __ خانه ما چه خنده ها بود پدر

    مهر سر تا سر قلب _ گرم _ او . همه مال _ بچه ها بود پدر

    نيستي و رفتي به عرش _ ملكوت دست خدا همراه تو

    همه افسوس خورم . حكايت رفتن _ تو چه غصه ها بود پدر

    ديگه در كلبه ما بي تو صفا نيست پدر

    ديگه هيچكس بر سر عهد و وفا نيست پدر

    بي تو اي مشكل گشاي دل ما

    كار اين دنيا جز به جفا نيست پدر

    من و اين درد و غم _ با تو نبودن پدر

    چشم حسرت به در خانه سپردن پدر

    خوشه هاي سبز شالي شدند زرد و طلايي همه

    ديده اين بار به دشت و روي تو نديدن پدر

    پشت گرمي من _ غمديده بود

    ياد _ گرم دست پر توانت

    خنده هاي لب مهربانت

    آو خ...چه تنها داس درو بر سينه دشت بسايم بايد

    بدروم بايد . جمع كنم بايد

    گر چه خود نيز پدر گشتم

    در مصاف _ سروري با تو

    من هنوز يك بچه ام

    لحظه هاي سرد بي تو بودن را پدر

    سخت آشفته ام

    آري پدر من هنوز يك بچه ام

    نا توان و بي زبان و گريان

    سست و لرزان

    شيشه اي و گذرا مثل سراب

    عمر كوتاه __ حباب __ روي _ آب

    من هنوز محتاج راز حرف تو

    من هنوز حيراني روح ژرف تو

    يك شب ندارم سر _ خواب

    بيا در خواب من اي پدر

    تا بگويي قصه بره و گرگ

    قصه زرد پري. سپيد پري

    گاه گاهي : اي روح تو شاد اي پدر

    يا در خواب فرزند پريشانت

    كه او چشم براه _ ديدن توست

    كه او سخت به تو و مهر تو محتاج است

    آري پدر بيا در خواب من

    بيا در خواب من

    جولاي 2002 ...///