زهر خجسته زماني كه يار باز آيد
به كام غم زدگان غم گسار باز آيد
در انتظار خدنگس همي تپد دل صيد
خيال آن كه به رسم شكار باز آيد
قيم بر سر راهش نشسته ام چون گرد
بدان هوس كه بدين رهگذار باز آيد
ب پيش خيل خيالش كشيدم ابلق جشم
بدان اميد كه آن شهسوار باز آيد
چه جورها كه كشيدند بلبلان از دي
به بوي آن كه دگر نوبهار باز آيد
ز نقش بند قضا هست اميد آن حافظ
كه هم چو سرور به دستم نگار باز آيد