السلام عليک يابن الزهرا
اى به دستت تيغ تيز ذوالفقار سبز پوش سرزمين انتظاروارث محراب و خون صبحگاه انعكاس نالههاى قعر چاهوارث دروازههاى نيم سوز گريههاى صبح و شام و نيم روزوارث خون دل و تابوت و تير كيسههاى نان و رطب را باز گيرزخم دار نيم روز كزبلا نوحه خوان غربتخون خداوارث مشك و فرات و دستها ره گشاى راه در بن بستهاوارث تشت طلا و چوب و لب صوت قرآن و تنور و نيمه شببا غل و زنجير و زندان آشنا هم قفس در بند با موسى الرضا (ع)آشناى قبرهاى بى نشان هم نوا با گريههاى مادرانكى ز ماذن مىرسد فرياد تو واى بر ما گر نباشد ياد توواى بر ما خستگان بى شكيب گر نىجوشيم با «امن يجيب»واى بر ما رهروان نيمه راه گر نمىآيد ز سينه سوز و آهباقى حق در زمين و آسمان آيههاى لن ترانى را مخوانبى لهيب سينههامان طور نيست شاممان را تا طلوعت نور نيستبى فروغت روزهامان تيره ماند چشمها بر آستانتخيره ماندزخمهاى شيعيان سر باز كرد غربتى ديرينه را آغاز كردعشق را آغاز و انجامى نماند از مسلمانى بجز نامى نمانددر غروب روشناييها ماندهايم از رواق سامرا جا ماندهايمقلب ما در سينه پرپر مىزند نيمه شبها حلقه بر در مىزندما و دستى كوته و دامان تو جان بكف آماده فرمان توبا حسين از كربلا آغاز كن عقدههاى شيعيان را باز كنچشمها را رخصت پرواز ده بار ديگر عشق را آواز دهتيغ قهر و انتقام كبريا از نيام غيبتتبيرون درآبعد عمرى انتظار و انتظار در بقيع سينههامان پا گذار