و روزي ناگهاني خواهد آمد
کسي که مثل دريا بي قرار است
کسي که از دودمان صخره و موج
زلال و آبي و دريا تبار است
و دريا مي نويسد نام او را
به روي ماسه هاي نرم ساحل
پريشان باد صحرا گرد بي تاب
پيامش مي برد منزل به منزل
کسي مي آيد از آن سوي خورشيد
بشارت مي دهد آيينه ها را
لبالب مي کند بوي حضورش
فضاي خالي آيينه ها را
کسي مي آيد از سمت شکفتن
کسي همزاد ابر و باد و باران
زمين مي خندد از شوق نگاهش
کسي همزاد ابر و باد و باران
زمين مي خندد از شوق نگاهش
و گل، گل مي کند در شوره زاران
سواري از فلق مي آيد اين سو
به دنبالش سياهي از سپيده
و مي گيرد وضو با شبنم صبح
کنار لاله اي در خون تپيده
دو رکعت کربلا مي خواند آري
شقايق را ترنم مي کند او
دو رکعت نينوا و مسلخ عشق
گلو و خنجر و خون پرستو
قيامتش قامت سبز حسين (ع) است
قيامت مي کند اين سرو قامت
گلويش نينوايي تازه دارد
قيامت مي شود مردم، قيامت
علي (ع) در سجده هايش مي زند موج
رکوعش انحناي ذوالفقار است
شهادت مي دهد فرزند زهرا (س)
که پايان کتاب انتظار است
سلامت مي کنم مولاي باران