تقديم به ساحت مقدس حضرت حجت(عج)
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست كه هرچه بر سر ما ميرود ارادت اوست
نظير دوست نديدم اگرچه از مه و مهر نهادم آيينه ها در مقابل رخ دوست
صبا زحال دل تنگ ما چه شرح دهد كه چون شكنج ورقهاي غنچه توبر اوست
نثار روي تو هر برگ گل كه در چمن است فداي قد تو هر سرو بن كه بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق ناالنست چه جاي كلك بريده زبان بيهوده گوست
نه اين زمان دل حافظ در آتش هوسست كه داغدار ازل همچو لاله خود روست