*تا کي از درد ِ نبودن هايت
بنسينم به قلم فرسايي
تا کجا ها بنويسم ، برگرد
تا کي انگار کنم مي آيي
*مده آزار مرا ، چونکه تو را
نکند مردن ِ من تاثيري
آ ه، تاوان کدامين گنه است
که تو از زندگي ام ميگيري
*به خدا ، يک سرم و يک سودا
نيست جز بودن ِ تو ، در سر ِ من
سايه پرورده بيا ، کاري کن
سايه افکنده غمت ، بر سر من
*رفته ديگر ز تنم، گرمي ِ عشق
شکل ِ من شکل ِ چراغي خاموش
تا کجا ها بنويسم ، آري
با دو زانو شدها م ، هم آغوش
*گاه گويم به خودم ، ديوانه
در غم ِ او مي سوزي
ولي انگار دلم مي گويد
که تو از م آيي ، روزي (رقيه هاشم زاده )