اصل تقوا
اين اصل بيشتر مبتني بر مبناي خوف و بيم در انسان است و براي آن است که ترسيدن ها و نگراني هاي فطري انسان، کنترل شده و اموري مثبت و مطلوب باشد، به اين معني که اگر قرار است انسان از اموري نگران باشد، بايد اين ترس فقط از خدا باشد، چرا که ترس هاي ديگر کاذب و بيهوده است. ترس از خدا يا تقوا و در نتيجه، پرهيز از گناه، از مهم ترين اصول تربيتي در صحيفه سجاديه است.
حضرت امام سجاد(ع) در موارد مختلف به اين اصل مهم اشاره مي کنند و از خداي بزرگ درخواست مي کنند:
"و پرهيزکاري را به من الهام نما."(11)
" و شعار دلم را بپرهيز کاري از خود بنما."(12)
" و تقوا و ترس از کيفر خود را از دنيا توشه ام قرار ده."(13)
درخواست هاي مکرر امام(ع) در اين دعاها و موارد ديگر مبني بر توفيق و الهام تقوا، نشان دهنده اهميت اين اصل تربيتي در نظام تربيتي صحيفه سجاديه است.
تقوا داراي آثار تربيتي فراواني است. مهم ترين آنها حفظ و نگهداري انسان از گناه، لغزش و خطاهاست. حضرت امام سجاد(ع) در اين زمينه از خداي متعال مي خواهد:
" و به ترس از تو از گناهان و لغزش ها و نادرستي ها نگاه داشته شده ام. (14)
اصل تذکر
اصل تذکر مبتني بر مبناي تربيتي غفلت است. بنابراين اصل، بايد انسان را از خواب غفلت بيدار نمود و آن چه را که دانستنش براي او لازم است، به او فهماند و در موارد مختلف به او تذکر داد و يادآوري کرد تا از عواقب شوم غفلت رهايي يابد. بنابراين، امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه که سراسر ذکر و ياد خداست، با دعاهاي گوناگون نظير دعا به هنگام صبح و شام، دعا به هنگام بيماري، دعا به هنگام دفع بلاها و سختي ها و ... انسان را هماره متوجه خدا مي کند و بدين وسيله، غفلت را از وي مي زدايد.
همچنين امام(ع) در دعاي هشتم "پناه بردن به خدا"، دعاي دوازدهم "اقرار به گناه"، دعاي سي و نهم "طلب عفو"، و دعاهاي ديگر ضمن اشاره به ويژگي غفلت در انسان، راه غفلت زدايي را ذکر و ياد خدا بيان مي کند و مي فرمايد:
" و مرا در اوقات فراموشي ( در زمان پيروي از نفس) به ياد خود آگاه ساز.(15) و دل هاي ما را به ياد خود از هر يادي به کار آر."(16)
حضرت امام سجاد(ع) نقش و آثار مهم ذکر را در صحيفه سجاديه چنين بيان مي فرمايند:
1. ياد خدا مايه شرافت انسان است؛
2. ياد خدا مانع از رذايلي است که شيطان در دل انسان مي افکند؛
3. ياد خدا موجب سلامت قلب مي شود؛
4. ياد خدا انسان را از غفلت زدگي باز مي دارد.
با آگاهانيدن تو مرا، از غفلت و فراموشي خويشتن آگاه شدم.(17)