آبجي قشنگم گل هميشه بهار من سلام خوبي تو عزيز مهربونم سلامتي تو باغبون باغ مهر و محبت و دوستي؟ آبجي از همون روزي كه تصميم به نوشتن دوباره گرفتم به خدا خيلي سعي كردم بيام وبلاگت كه هم از محبت هات تشكر كنم هم خوشحالت كنم چون مي دونستم آبجي من اينقدر مهربونه كه اگه بفهمه بازم اومدم خوشحال مي شه اما به خدا آبجي اين چند روز وبلاگت باز نمي شد حتي ببين چي شد كه با خودم گفتم خدايا نكنه آبجي نرگس اينجا رو هم حذفش كرده باشه؟ اما خدا رو هزاران بار شكر كه امروز باز شد ...عزيز دلم نرگسم چرا فكر مي كني ديگه كلام نافذت اون درياي مملو از احساسات پاك و زيبات روي كسي تاثير گذار نيست؟ آبجي حاضرم هزاران هزار بار قسم بخورم كه تك تك دوستاني كه اينجا مي يان و هراز گاهي هم برات كامنت مي گذارن تنها و تنها به خاطر محبتي كه از تو ديدن و گرنه قشنگ من آدم تا از كسي محبت نبينه كه نمي تونه اين جور دلتنگ بشه و اين جور از كلمات محبت آميز استفاده كنه خدايي مي تونه؟ آبجي يادت رفته بار اولي كه اومدم به وبلاگت تنها با ديدن كامنت هاي پر مهر تو بود كه پام براي هميشه به وبلاگت باز شد؟ آبجي يادت مي ياد هربار كه مي اومدم پيشت چه جور نفسم بند مي يومدم و چه جور از شوق حرف زدن با تو زبونم بند مي اومد؟ اما آبجي بگذار سخن و كوتاه كنم و از دلم برات بگم از دلي كه با خوندن كامنت آخرت خون شد و يه شب تا صبح بهت فكر كرد ... نرگسم اينبار اومدم كه دستات رو محكم بگيرم و اون رو بروي قلبم بگذارم تا اينبار نه من بلكه طپش هاي قلبم باهات حرف بزنن و بهت بگن كه نرگسم عزيز دلم خواهر قشنگ و مهربونم شازده كوچولوي من ما اون عهدي رو كه باهم بستيم تو آسون ها نقش بستم و هزاري هزاري هزاري عوامل زميني هم كه بخواد دلهاي ما رو از هم جدا كنه دستهامون رو به زور از هم بيرون بكشه يا شونه هامون رو از هم پس بكشه مطمين باش كه نمي تونه اين رو مطمين باش گلكم ... عزيز دلم اومدم بهت بگم به خدا من رو زمينم كنار تو كافي گلم دستت رو دراز كني تا ببيني چه جوري بهش بوسه مي زنم كافيه لب تر كني تا من جلوي پات زانو بزنم ... آبجي من قشنگ من عزيز من خودت خوب مي دوني كه من تاب ديدن حتي هاله اي از غم رو تو اون چشماي ناز و قشنگت ندارم... خودت خوب مي دوني كه دل نير تو كوچكتر از اين حرفاست كه بتونه حلقه ي اشك رو تو چشمات ببينه و دم نزنه پس تو رو جون من تو رو خدا تو رو به هر كي كه دوستش داري اينجور خودت آزار نده و بازهم مثل اون روزها بيا و برام از دلتنگي هات بگو ... آبجي هيچ مي دوني چند وقته آغوش گرمت رو از من دريغ كردي؟ مي دوني چند وقته كه دست رو اون موهاي نرم و قشنگت نكشيدم و اون ها رو نوازش نكردم؟ واي آبجي مي دوني چقدر دلم براي عطر وجوديت تنگ شده؟؟ آره آبجي مي دوني؟ به خدا كه اگه مي دونستي هيچ وقت اينجوري نمي گفتي كه من تو آسمونهام و تو توي زمين .... آبجي؟ آبجي نرگسم؟ به خدا از وقتي كامنتت رو خوندم دلم خيلي غصه دار شده تو رو جون آبجي بيا و برام از قصه هات بگو تو رو خدا بيا و بازهم سر رو شونهام بگذار و بگذار كه هر دو مون آروم بگيريم؟ آبجي تو رو خدا زودي بيا باشه گل قشنگم؟ باشه عزيز دلم؟
آبجي يادت يبار كه ديگه خيلي دلم گرفته بود و غصه دار بودم چه شعر قشنگي رو برام گفتي؟ آبجي باور مي كني حتي هنوز كه هنوزه بعضي روزها كه خيلي دلم برات تنگ مي شه و دلمم مي گيره مي يام اين شعر رو با همون ولع روزهاي اول مي خونم و كلي آروم مي شم چون واژه به واژه ي اين شعر قشنگ بوي تو رو مي ده بوي قلب مهربون تو بوي احساسات ناب تو رو ....آبجي/؟ اجازه مي دي اينبار من اين شعر رو برات بخونم؟ آبجي گوش مي كني؟
اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم/ چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم/ اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي/ همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم/ اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره/ در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم/ مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت/ در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم/ تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ/ تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم / قصه دلتنگيت را خوب من بگذار و بگذر/ گريه درياچه ها را تا به دامانت نبينم/ كاشكي قسمت كني غمهاي خود را با دل من/ تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم/ تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ/ تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم/ تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ/ تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم............ آبجي نازم مي دونم صدام رو شنيدي مي دونم تا اخرين بيتش رو گوش دادي پس تو رو خدا اين حرف آخرم رو هم بشنو بازم سبك شو به سبكبالي كبوترهاي امام رضا كه مي دونم تو هم خيلي خيلي دوستشون داري ... آبجي تو رو به خدا هر چي غم تو اون دل مهربونت انباشته شده رو يه جا به من بده به خدا كم كم ياد گرفتم كه غمهام رو چه جوري از بين ببرم پس تو غصه ي اين رو نخور كه اگه به من بديشون من دلم غصه دار مي شه ... آبجي تو رو خدا بيا بغلم بگذار دوباره تو رو تنگ به آغوش بكشم و اونقدر بوت كنم تا نفس هام بوي تو رو بگيرن ... آبجي بگذار من اون الماس هاي قشنگ رو از چششمات بچينم و اين من باشم كه به چشمات بوسه مي زنم ... آبجي تورو خدا تو رو خدا ديگه گريه نكن به خدا دلم داره مي تركه آبجي ... نرگم جون من زودي بيا و بگو كه آروم شدي وگرنه به خدا تا لحظه اي كه خبري ازت نگيرم همين جور غصه ات رو مي خورم ... مي دونم آبجي مي دونم اينقدر مهربوني كه به خاطر دل من كه شده بازهم به مشكلات و هرچي غصه تو دنياست فايق مي ياي تا با دستي پر با دنيايي از شادي و اميد بياي پيشم ... آخه من ديگه آبجيم رو نشناسم كه چقدر مهربونههههههه؟ آبجي تو رو خدا فقط زودي خوب شو باشه قشنگم؟؟؟ خيلي خيلي دوستت دارم ياس سپيدم ...مواظب سلامتيت باش عزيز دلم ....