اي نا صبور دل ،به خدا مي سپارمتوز کوي يار مي روم و مي گذارمتکو طالعي که تنگ در آغوشت آورميا طاقتي که دست ز دامن بدارمتاغيار در کمين تو و من قرين مرگجان ميسپارم و به خدا مي سپارمتترسم ز عادتي که مرا با جفاي تستيار کسان شوي و همان دوست دارمتدستي که کوته از همه جا کرد روزگاردانم نمي شود که به گردن در آرمتاي سنگدل که عاشق مسکين اسير تستتخم وفا چسان به دل ِ سخت كارمت