• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : زمزمه اي با دوست
  • نظرات : 60 خصوصي ، 301 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سوگند 

    سلام

    سلام گل دل سوگند. خداكنه هيچ وقت دلت منتظر نمونده باشد اما بتونه درد و سختي هاي انتظار را درك كنه .تا معناي درد سوگند

    را حس كنه.

    صدايت مي کنم باران
    نگاهت مي کنم ، اي عشق
    و امشب شور ِ دلتنگي
    هواي ِ خانه ي دل شد
    عجب دل را !
    ببين ما را چه حاصل شد ؟
    و عشق آمد
    از اول ، بي صدا آرام و آهسته
    به نرمي آمد و با عشق
    يکدل شد
    از آن پس حاکم ِ محض ِ خلايق شد
    و ما را باز ،سکوت شرم حاصل شد
    ندايش ضربه ي دل شد
    و آثارش درون چهره ظاهر شد
    و او کم کم نواي عاشقي سر داد و
    آخر،ليک منکر شد
    مرا با عاشقي عهدي نبوده ست
    که اين را عشق ممکن شد
    عجب دل را !
    ببين يک لحظه غا فل ماند
    ولي يک عمر عاشق شد (مزده سلطاني زاده)

    دل سوگند به همهي غمها داره عادت مي كنه