تو يعني چتري از احساس براي قلب باراني تو يعني پيك آزاديبراي روح زنداني
تو يعني در زمستانها به فكر پونه افتادنتو يعني روح باران رامتين و ساده بوسيدنو يا در پاسخ يك لطفبه روي غنچه خنديدن
اگرچه دوري از اينجاتو يعني اوج زيباييكنارم هستي و هر شب به خوابم باز ميآيي
اگر هرگز نميخوابنددو چشم سرخ و نمناكماگر در فكر چشمانتشكسته قلب غمناكمولي يادم نخواهد رفت كه ياد تو هنوز اينجاست ميان سايه روشنها دل شيداي من تنهاست
اگر يك آسمان دل رابه قصد عشق بردارم ميان عشق و زيبايي تو را من دوست ميدارم
چه زيبا مي شود روزي